نوشته شده در تاریخ 90/3/20 ساعت 1:51 ع توسط جواد قاسم آبادی
فصل سیزدهم : ارواح کفار در برهوت
ارواح کفار و مشرکان در کجا اجتماع مى کنند؟
حال که دانستیم ارواح مؤ منان در وادى السلام نجف اجتماع مى کنند. لازم مى دانم این مطلب را هم تذکر دهم که آیا ارواح کفار و مشرکان در کجا اجتماع مى کنند؟ ارواح کفار و مشرکان ، معاندان و منافقان و گناهکارانى که قابل عفو و بخشش نباشند در ((وادى برهوت )) یمن خواهند بود.(370) در آن جا چاهى وجود دارد و در آن چاه ، مارهاى سیاه ، عقربها، افعى ها، جغدها و حیوانات وحشى آن قدر فراوان است که کسى قدرت عبور از آن جا را ندارد. آن چاه به قدرى عمیق است که کسى قدرت پائین رفتن از آن را ندارد و گرماى سوزان و طاقت فرسایى دارد که دقیقه اى از آن قابل تحمل نیست . در این باب هم روایاتى وارد شده است . از جمله : امیرالمؤ منین علیه السلام فرمود: بدترین آبهاى روى زمین ، آب ((وادى برهوت )) مى باشد و آن سرزمینى است در ((حضر موت )) که در اطراف یمن واقع شده است ، تمامى ارواح کفار پس از مرگشان در آن سرزمین گرد هم جمع مى شوند. نیز فرمود: بدترین چاهى که در آتش واقع شده است ، چاه ((برهوت )) است که در آن ، ارواح کفار و معاندین مى باشند.(371) حضرت امام جعفر صادق علیه السلام فرمود: در پشت یمن یک ((وادى )) است که به آن ((برهوت )) گفته مى شود. در آن جا هیچ کسى همسایه انسان نیست و هیچ فردى سکونت ندارد مگر مارهاى سیاه و جغد. در آن ((وادى )) چاهى است به نام ((بلهوت )) که هر صبح و شام ارواح مشرکان را به آنجا مى برند تا از آبى که چون فلز گداخته ، گرم و سوزان و با چرک مخلوط با خون است بیاشامند.(372) نیز فرمود: وقتى دشمنان ما اهل بیت از دنیا مى روند، روحشان را به سوى ((وادى برهوت )) مى برند و آنها را در آن جا تا روز قیامت شکنجه و عذاب مى کنند و از زقوم آن مى خورند و از آب کثیف و جوشان آن مى آشامند. (پناه بر خدا از عذاب سخت این وادى !)(373) محمد بن مسلم گفت : مرد عربى به محضر مبارک امام محمد باقر علیه السلام آمد. حضرت فرمود: اى اعرابى ! از کجا آمده اى ؟ عرض کرد: از احقاف عاد. بعد از آن گفت : ((وادى )) سیاه و تاریکى را دیدم که پر از جغدها و بوم ها بود و به اندازه اى آن ((وادى )) بزرگ بود که انتهاى آن دیده نمى شد. حضرت فرمود: آیا مى دانى آن کدام ((وادى )) است ؟ عرض کرد: سوگند به خدا نمى دانم . فرمود: آن ، ((وادى برهوت )) است که در آن ، روح هر کافرى مى باشد. (374) در نامه اى که پادشاه روم براى حضرت على علیه السلام فرستاد که عالم اهل بیت خود را بفرست تا سئوالاتى از او بکنم ، حضرت على علیه السلام هم امام حسن را فرستاد. پادشاه روم از ایشان پرسشهایى نمود. از جمله : پرسید ارواح کفار و محل اجتماع آنان در کجا است . امام حسن علیه السلام فرمود: در وادى ((حضر موت )) در پشت شهر یمن . سپس فرمود: خداوند آتشى را از طرف مشرق و آتشى را از طرف مغرب بر مى انگیزد و به دنبال آن دو باد را بر مى انگیزد، پس از آن مردم محشور مى شوند.(375) آرى ، کفار و مشرکان ، بى دینان و از خدا بى خبران ، دو رویان و منافقان ، ملحدان و معاندان ، ظالمان و ستم پیشگان و کسانى که بویى از انسانیت نبرده اند و دستشان از علم و معرفت کوتاه و جان و قلبشان از جام سرشار آب زلال نبوت و ولایت معصومین علیهم السلام سیراب نگشته است ، در میان مارهاى سیاه و جغدها و حیوانات و حتى گرماى سوزان ((وادى برهوت )) یمن اجتماع مى کنند.
ذره ذره کاندرین ارض و سماست
|
جنس خود را همچو کاه و کهریاست
|
نوریان مر نوریان را جاذبند
|
ناریان مر ناریان را طالبند
|
چقدر گذشت زمان ، براى اهل ((وادى برهوت )) دلگیر کننده و سخت ، پرماجرا و دراز و طولانى و کوبنده است گویى هر لحظه اى از گذشت آن ، سالها بلکه قرنها طول مى کشد و آنها را در غل و زنجیر کشیده و در زندانهاى تنگ و تاریک ، مخوف و پروحشت زندانى کرده اند و هر صبح و شام نمونه اى از عذاب و شکنجه روز قیامت را به آنان مى چشانند. چقدر، همنشینى با افرادى ناباب و همه رنگ براى اهل آن وادى ناخوشایند و دلگیر کننده و غم انگیز و حسرت آور است . چقدر، شنیدن صداى دل خراش آنان و فریاد و ناله جانسوز اهل آن وادى و تازیانه و گرزهاى آتشینى که بر پیکر آنان فرود مى آید و غرش آتش و غل و زنجیرهایى که به دست و پاى آنان بسته شده و در اثر این طرف و آن طرف کشیدن مجرمان صداى آنها بلند است ، و کسى را تحمل شنیدن آن صداها نیست . (پناه مى بریم بر خدا از چنین وادى ). پس انسان باید در این دنیاى فانى و زودگذار به هوش باشد که فریب آن را نخورد و زرق و برق آن ، چشم او را خیره نکند، کارى انجام ندهد که وقتى عمرش به پایان رسید و از دنیا رفت در عالم برزخ و قبر گرفتار عذاب و شکنجه باشد و در ((وادى )) پر خطر برهوت گرفتار نیش مارها و عقربها شود، غذاهاى تلخ و میوه هاى زقومى و حنظلى و آبهایى همچون فلز گداخته شده پر جوش و پر حرارت و آبهایى همچون چرک و خون مخلوط به هم ، بد بو و بد طعم گرفتار شود و در قیامت شفاعت پیامبر صلى الله علیه و آله و آل او شامل حالش نشود. شفاعت کنندگان شامل حال مجرمان نمى شود، حتى اگر مؤ منانى نیز کردارشان بد و ناپسند باشد از آنان شفاعت نمى کنند و ایشان را گوشمال مى دهند. امام صادق علیه السلام فرمود: اما در قیامت همه شما به واسطه شفاعت پیامبر مطاع ، یا وصى او، در بهشت هستید ولیکن من از برزخ شما نگران و در هراس مى باشم .(376)
|
به واسطه سه گناه در برهوت
ممکن است مؤ منین هم ، براى بعضى از گناهانى که توجه به آن ندارند داخل ((وادى )) برهوت شوند و در آن جا عذاب گردند. نقل شده است : یکى از نیکان به نام ((شیخ عبدالطاهر)) خراسانى در آخر عمرش به سمت مکه معظه حرکت کرد و تصمیم گرفت در آن جا بماند تا بمیرد. در آخر عمرش یک نفر، کیسه جواهر و پول نقدى داشته و مى خواسته آنرا پیش شخص امینى به عنوان امانت بگذارد ((شیخ عبدالطاهر)) را به او معرفى مى کنند و مى گویند: ایشان در مکه معظمه مورد اعتماد مردم است . آن مرد هم پیش او مى رود و امانت خود را به دست او مى دهد تا موقعى که لازم دارد از او پس بگیرد. بعد از مدتى ((شیخ )) از دنیا مى رود، بعد از مرگش صاحب امانت براى مطالبه امانتش به درب خانه او مى رود و امانت خود را طلب مى کند. به او مى گویند: ((شیخ )) از دنیا رفته است . پیش وارثان او مى رود و مطالبه امانت خود را مى کند. وارثین مى گویند: اطلاع نداریم و نمى دانیم امانت شما را کجا گذاشته است . آن مرد حیران مى شود و نمى داند چه کند. ولى شنیده بود که ارواح مؤ منان در ((وادى السلام )) آزاد هستند و با هم ماءنوس اند. متوسل مى شود و مى گوید: خدایا! وسیله اى فراهم کن که من این میت را ببینم و سراغ امانتم را از او بگیرم ، ولى به نتیجه نمى رسد. پس از مدتى به بعضى از اهل اطلاع داستان خود را نقل مى کند و مى گوید: چگونه است که هر چه توسل پیدا مى کنم او را نمى بینم ؟ به او گفتند: شاید روح او در ((وادى برهوت )) که براى اشقیاء آماده شد است ، جاى داشته باشد و آن وادى در یمن است (وادى مهیبى که داراى چاه هاى وحشتناکى است و نقل شده : صداهاى ترسناکى از آن به گوش مى رسد و همه از شنیدن آن صداها وحشت مى کنند.) او هم به سوى یمن و ((وادى برهوت )) حرکت مى کند و در آنجا مشغول دعاء و توسل و نماز و روزه مى شود تا این که روزى روح ((شیخ عبدالطاهر)) را مشاهده مى کند. سئوال مى نماید: آیا شما جناب ((شیخ )) هستید؟ مى گوید: آرى ، گفت : مگر شما همان کسى نیستید که مجاور مکه بودید؟ گفت : چرا؟ سئوال مى کند: امانت من چه شد؟ چرا در این جا هستى ؟ تو باید در ((وادى السلام )) باشى . در جواب مى گوید: اما امانت تو را در فلان کوزه در فلان قسمت از خانه خود زیر زمین پنهان کرده ام . تو به سراغ آن نیامدى تا این که من از دنیا رفتم . الان برو به وارثین من ، آن جا را نشان بده و امانت خود را بگیر. اما سئوال کردى چرا من اینجا هستم ؟ باید بگویم : سه گناه باعث شد که من را در این ((وادى )) بیاورند و مورد عذاب قرارم مى دهند. 1 - به من گفتند: تو در خراسان اقوام خود را ترک کردى و در مکه ماندى . 2 - گفتند: یک دینار به غیر مستحق پرداخته اى . 3 - گفتند: عالمى در کنار منزل تو منزل داشت به او اهانت مى کردى و از او احترام نمى نمودى . خداوند به واسطه این سه عمل مرا به اینجا آورد و عذاب کرد.(377)
|
ارتباط مستقیم با اهل دنیا
گاهى ارواح در عالم خواب با اهل دنیا تماس برقرار مى کنند و مطالبى در میانشان رد و بدل مى شود و حتى خبرهاى غیبى را به اهل دنیا مى دهند. گاهى در بیدارى مستقیما با اهل خود تماس برقرار مى کنند و با یکدیگر ملاقات مى نمایند. به چند نمونه از آنها توجه کنید. 1 - عبیدة بن عبدالله از موسى بن جعفر علیه السلام نقل کرده است : امام موسى علیه السلام فرمود: با پدرم (امام صادق ) براى سرکشى به بعضى از اموالش از مدینه خارج شدیم و به سوى عریض (378) حرکت کردیم ، چون به بیابان رسیدیم ، پیرمردى که موهاى سر و صورتش سفید شده بود بر پدرم وارد شد و سلام کرد. پدرم پیاده شد و به نزد او رفت و مشغول صحبت شدند. مى شنیدم که به آن پیرمرد مى گفت : فدایت شوم و مدت طولانى با هم نشستند و از یکدیگر پرسشهایى کردند. پس از مدتى ، آن پیرمرد بلند شد و با پدرم وداع و خداحافظى کرد و رفت . پدرم ایستاد و پیوسته به پشت سرش نظر مى کرد تا او از نظرها پنهان شد. عرض کردم : اى پدر جان ! این پیرمرد چه کسى بود که با او سخن گفتى و با گرمى و مهربانى برخورد نمودى . تا حال ندیده بودم با هیچکس دیگر چنین سخن گفته باشى ؟ فرمود: اى فرزند! آن پدرم امام محمد باقر علیه السلام بود.(379) اعمالى که انسان در دنیا انجام مى دهد (خوب باشد باید در قبر تجسم پیدا مى کنند و) تا روز قیامت همنشین او خواهند بود. بعد از آن که او را محاکمه کردند (و حساب خوب و بدش را رسیدند) او چه داخل بهشت شود یا داخل جهنم ، باز از او جدا نمى شوند. 2 - قیس بن عاصم مى گوید: با جماعتى از بنى تمیم خدمت حضرت رسول صلى الله علیه و آله رسیدیم ، در حالى که ((صلصال بن لهس )) در پیش آن حضرت بود. عرض کردم : یا رسول الله ! ما را موعظه کن ، موعظه اى که به واسطه آن نفع ببریم ؛ زیرا ما مردمى هستیم در بیابان ها و صحراها زندگى مى کنیم و ممکن نیست که هر روز به خدمت شما برسیم و از شما موعظه و پند بگیریم . فرمود: اى قیس ! با هر عزت ذلتى و بعد از زندگى ، مرگ و با دنیا آخرت و براى هر چیز حسابى و بر هر چیز رقیب و نگهبانى و براى هر حسنة و کار نیک ثوابى ، و براى هر کار زشت و گناه عقابى است . بعد فرمود: اى قیس ! حتما با تو ((قرین و همنشینى )) دفن مى شود و تو نیز با او دفن خواهى شد، در حالى که او زنده است و تو مرده اى . اگر او داراى کرامت و بزرگوارى و نیک نفسى باشد ترا گرامى مى دارد، و اگر فرومایه و پست باشد به تو بدى مى کند و ناراحتى به وجود مى آورد و تو را تسلیم حوادث مى نماید و سرانجام فقط او با تو محشور مى شود و تو هم با او محشور مى شوى . سئوالاتى که از تو مى شود فقط درباره اوست نه کس دیگر. سعى کن آنرا به صورت نیک و شایسته اى اختیار کنى و همنشینى صالح برگزینى . اگر او ((صالح )) باشد با او انس مى گیرى و شاد مى شوى و اگر فاسد و بدبو باشد به جز وحشت و نگرانى براى تو چیز دیگرى نیست و آن فقط ((عمل )) تو است که مجسم شده و در قبر و قیامت با تو همراه خواهد بود. بعد از آن که موعظه هاى حضرت پایان یافت : ((صلصال بن دلهس )) آنها را به شعر در آورد و براى حضرت رسول و قیس بن عاصم خواند. معنى فارسى اشعار چنین است . ((از اعمال و کردار خویشتن ، دوستى براى خود برگزین ؛ زیرا رفیق آدمى ، در قبر و عالم برزخ همان اعمال او مى باشند که تجسم یافته اند.)) ((اى انسان ! بناچار باید همنشین خود را براى بعد از مرگ (عالم برزخ ) و روز قیامت انتخاب کنى و آماده سازى .)) ((پس اگر به چیزى سرگرم مى شوى مراقب باش که جز به آنچه خدا مى پسندد مشغول چیز دیگرى نباشى .)) ((آدمى پس از مرگ و در عالم برزخ جز با کردار و اعمال خویش قرین و رفیق نمى گردد.)) ((همانا آدمى در خانواده خود میهمانى بیش نیست که اندکى در میان ایشان درنگ مى کند و پس از آن کوچ مى کند و مى رود(380).))
|
فصل چهاردهم : صورت انسان در عالم برزخ
مقدمه
وقتى انسان از دنیا مى رود عالم او عوض مى شود، دنیا عالمى است که در آن سعادت و شقاوت ، حق و باطل ، دروغ و راست ، خلوص و آلودگى ، نظافت و خباثت ، کفر و ایمان ، صالح در هم آمیخته است . اما عالم قبر و برزخ عالم صدق و حقیقت و واقعیت محض است . اخلاق و افعال و اعمالى که انسان در دنیا انجام مى دهد، در عالم برزخ به صورت واقعى خود جلوه مى کنند. ظاهر و باطن در آنجا اختلافى ندارند و هر دو، یک حقیقت واحداند. اخلاق و افعال و اعمالى که انسان در دنیا انجام مى دهد، در عالم برزخ به صورت واقعى خود جلوه مى کنند. ظاهر و باطن در آنجا اختلافى ندارند و هر دو، یک حقیقت واحدند. راه سعادت و شقاوت براى هر کس در این دنیا تا هنگام مرگ مشخص نیست ولى به مجرد مردن ، راه انسان یک سره به سوى بهشت و یا جهنم مى شود. اعمالى و افعالى که انسان در دنیا انجام داده است به صورتهاى واقعى برزخى براى انسان جلوه گر و مجسم مى شوند. اعمال انسان نیک باشد یا بد، در عالم برزخ مجسم مى شوند و صورتى مخصوص به خود دارند. اعمال نیک در آن جا به صورت شخصى زیبا و قد رعنا و خوش اخلاق جلوه مى کند. انسان به او مى گوید: چه کسى هستى ، تا به حال صورتى زیباتر با لباس عالى تر و بوى خوشتر از تو ندیده ام ؟ در پاسخ مى گوید: همان عمل نیک تو هستم . عمل صالحى که در دنیا انجام دادى و تا روز قیامت با تو هستم و جدا نمى شوم . اعمال قبیح و زشتى که انسان در دنیا انجام مى دهد به صورت زشت و بدقیافه و بد خلق با لباس کثیف و بوى گند، مجسم مى شود. انسان به او مى گوید: کیستى ؟ تا به حال صورتى مانند تو زشت و بدقیافه و بویى چون بوى تو زنند ندیده ام ؟ در جواب مى گوید: عمل بد و ناپسند تو هستم ، همان عمل زشت و قبیحى که در دنیا انجام مى دادى . تا روز قیامت هم با تو هستم و جدا نمى شوم . اعمالى که انسان در دنیا انجام مى دهد دو صورت دارد. اول ، صورت ظاهر که همان پیکره و جسد عمل است . دوم ، صورت باطن که همان روح و جان عمل است . انسان از آن خبر ندارد تا اینکه در عالم برزخ آشکار شود. مثلا، موقعى که انسان نماز مى خواند ممکن است براى خدا و به فرمان او آن را انجام داده باشد و ممکن است براى ریا و خودنمایى باشد. پس روح نماز دو تا شد در حالى که پیکره آن ، که همان عمل ظاهرى است یکى مى باشد. اگر براى خدا باشد با صورتى زیبا و خوش لباس ، خوش خو و خوش بو به طورى مجسم مى شود که انسان از دیدن آن لذت مى برد و اگر براى خودنمایى و ریا باشد به صورت زشت و کریه ، بدقیافه ، بدخو و بدجلوه مى کند به طورى که انسان از دیدن آن ناراحت و شرمنده مى شود. در این جا مناسب است صورتهاى برزخى بعضى از افراد و بعضى از چیزها را بیان کنیم و آنها از این قرارند.
|
صورت برزخى مردم را نشان داد
افرادى که در دنیا زندگى مى کنند، در ظاهر همه آنها به صورت انسانند. بیننده ، آنها را انسان حساب مى کند. ولى اخلاق آنان متفاوت است . اختلاف اخلاقى و تفاوت ملکات و غریزه ها، موجب اختلاف شکلها و صورتها مى گردند و آنها در برزخ و قیامت با صورتهاى گوناگون و متفاوت وارد مى شوند. از ابى بصیر روایت شده است که گفت : در خدمت امام جعفر صادق علیه السلام به حج مشرف شدیم ، هنگامیکه در حال طواف بودیم . عرض کردم : فدایت شوم ، اى فرزند رسول خدا! آیا تمام این خلق را مى آمرزد و از گناهان آنان صرفنظر مى کند؟ فرمود: اى ابوبصیر! اکثر این افرادى که مى بینى از میمون ها و خوکها هستند. ابوبصیر مى گوید: عرض کردم : آنان را به من نیز نشان بده . آن حضرت تکلم به کلماتى کرد و پس از آن دست خود را روى چشمان من کشید. ناگهان آنها را که نه صورت خوک و میمون بودند دیدم و این امر موجب وحشت من شد. آن حضرت دوباره دست خود را بر چشمم کشید، آنها را به همان صورتهاى اولیه مشاهده کردم . سپس فرمود: یا ابا محمد (کنیه ابابصیر است ) شما در میان بهشت خوشحال و مسرورید و در طبقات آتش شما را مى جویند و یافت نمى شوید. سوگند به خدا که سه نفر از شما در آتش با هم نخواهید بود. سوگند به خدا دو نفر از شما با هم نخواهید بود. سوگند به خدا یک نفر هم نخواهد بود. (کنایه از اینکه شمایى که ظاهر و باطنتان یکى است و مؤ من حقیقى هستید به شکل حیوانات نمى شوید و در جهنم نمى روید او در صحراى قیامت و برزخ به شکل انسان وارد مى شوید.)(381)
|
صورت برزخى مردم در حج
نقل شده است که : در سالى که تعداد زیادى از مردم به حج و زیارت خانه خدا رفته بودند، سروصدا و رفت و آمد اجتماعات بسیار به چشم مى خورد. ابوبصیر به حضرت امام محمد باقر علیه السلام عرض کرد: یا بن رسول الله ! (امسال ) چقدر حاجى زیاد و ناله و فریاد بسیار است . حضرت فرمود: بلکه چقدر ناله و فریاد بسیار و حاجى کم است ؟ سپس فرمود: اى ابا بصیر؟ آیا دوست دارى که راستى گفتار مرا دریابى و آن چه را که گفتم با دیدگان خود ببینى ؟ پس حضرت دست به چشمان او مالید و دعایى خواند، چشمان ابوبصیر که سابقا نابینا بود بینا شد. حضرت فرمود: اى ابوبصیر! نگاه کن به سوى حاجى ها! ابوبصیر مى گوید: نگاه کردم دیدم اکثر مردم از میمون ها و خوکها هستند و مؤ من در میان آنها، همچون ستاره تابان در شب تاریک مى درخشد. عرض کرد: راست گفتى اى مولاى من ! چقدر حاجى کم و ناله و فریاد بسیار است . پس دوباره آن حضرت دعایى خواند و دست به چشمان ابوبصیر کشید به حالت اول درآمد و نابینا شد. از علت نابینایى خود سئوال کرد. حضرت فرمود: خدا به تو ستم نکرده و اینطور درباره تو پسندیده است .(382)
|
صورت برزخى خود و دیگران را دید
نقل شده است : شخصى از اهل فکر، در گوشه اى از صحن حضرت امام رضا علیه السلام نشسته و در دریاى از تفکر فرو رفته بود. یک مرتبه حالتى به او دست داد، صورت ملکوتى افرادى را که در صحن مطهر بودند مشاهده کرد. دید خیلى عجیب است ! صورتهاى مختلف زننده و ناراحت کننده از اقسام حیوانات ، بعضى از آنها، صورتهایى بود که از شکل و قیافه چند حیوان حکایت مى کرد. درست مردم را تماشا کرد، دید در بین جمعیت کسى نیست که صورتش سیماى انسان باشد مگر یک نفر سلمانى که در گوشه صحن ، کیف خود را باز کرده و مشغول اصلاح و تراشیدن سر کسى است و فقط او به شکل و صورت انسان مى باشد. آن شخص با عجله خود را از بین جمعیت به او که نزدیک در صحن بود رسانید، سلام کرد و گفت : اى آقاى سلمانى ! مى دانى چه خبر است ؟ او خندید و گفت : آقا تعجب مکن ، آئینه را بگیر و خودت را نگاه کن ؟ وقتى آئینه را گرفت و در آن نگاه کرد، دید صورت خود او هم به شکل حیوانى است . عصبانى شده و آئینه را بر زمین زد. سلمانى گفت : اى آقا! برو خودت را اصلاح کن آئینه گناهى ندارد.(383)
|