بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 15
کل بازدید : 29337
کل یادداشتها ها : 182
بیان اصل وراثت در عصمت
قال الله الحکیم فى کتابه الکریم:
«ثم اورثنا الکتاب الذین اصطفینا من عبادنا فمنهم ظالم لنفسه و منهم مقتصد و منهم سابق بالخیرات باذن الله ذلک هو الفضل الکبیر»
اصل وراثت از سنن غیر قابل تبدیل الهی است : قانون وراثت، اصل مهمى است که در تمام شئون موجودات از انسان و حیوان و نباتات مورد مطالعه دقیق قرار گرفته، و آثار و نتایج مهمى از آن به دست آمده است;و مىتوان گفتیکى از سنن غیر قابل تبدیل و تغییر الهى است. دقت و بررسى در افراد انسان و انتقال خصوصیات و کیفیاتى که از نطفه پدر و مادر و تلقیح آن به صورت جنین درآمده و در طفل به ظهور مىرسد، این اصل را بطور کلى در مورد انسان به ثبوت مىرساند. نطفه انسان ذرهاى از سازمان وجودى اوست که تمام آثار و خصوصیات انسان بطور تراکم و اندماج و بطور قوه و استعداد در او موجود است، و چون در رحم مادر در ظرف مخصوص خود با شرایط خاصى جاى گرفتبه مرحله فعلیت رسیده و به صورت نشر درآمده و به ظهور مىرسد، و تمام خصوصیات مادى و اخلاقى و روحى پدر و مادر خود را نشان مىدهد. نه تنها فرزند از نظر رنگ پوست و کیفیت سازمان اعضاء و جوارح و ترکیب استخوانها از پدر ارث مىبرد، بلکه در هر ذرهاى از خون و در هر سلول ریز ذره بینى، به تمام معنى مشابه با ذره خون پدر و با ذرات ذره بینى سلولهاى اوست، بطوریکه طفلى که پدرش مشکوک باشد از راه تجزیه خون او مىتوان پدر او را معین نمود.
چون در حقیقت، طفل شاخه و فرعى است که از درخت هستى و اصل مادى و معنوى پدر منشعب شده و در تمام خواص خود حکایت از آن اصل مىنماید. از چشم و دماغ و گوش و قلب و معده و کلیه و استخوان و هیکل گذشته در اجزاء خرد و ذرهبینى نیز فرزند به عنوان توارث از پدر و مادر خود خواص و آثار هستى را اخذ مىنماید، حتى امراضى که در نیاکان وجود دارد به فرزندان خود انتقال مىیابد و اگر در نسل اول یا دوم ظهور نکند بالاخره آن اصل مرض خود را در دوره تطور و انقلاب چند نسل حفظ نموده تا دوران کمون خود را طى کند، و در چندین نسل بعد که شرائط ظهورش موجود گردد به ظهور برسد. این آثار و خصوصیات از پدر نه فقط به نطفه او انتقال مىیابد بلکه در هر یک از سلولهاى انسان تمام آثار هستى او مشهود است، و مىتوان گفت در هر ذره از بدن انسان یک انسان کامل به نحو استعداد و قوه وجود دارد که چنانچه شرائط تربیت و تکامل موجود گردد به صورت یک انسان کامل درمىآید. و به عبارت دیگر نه تنها در نطفه، انسانى کامل وجود دارد که در ظرف مستعد و رحم به ظهور مىرسد بلکه در هر سلول یک انسان کامل به نحو توارث و انتقال مراتب هستى موجود است. گرچه تا به حال عملا نتوانسته اند در ظرف مستعد این سلول را با سلول زن تلقیح نموده و طفلى نوزاد در خارج ظرف رحم به وجود آورند لیکن گذشته از آنکه دلیلى بر امتناع آن نیست، ادلهاى بر امکان آن اقامه شده و ممکنست در طى سیر علمى، بشر روزى را به خود ببیند که از تلقیح هر یک از سلولهاى بدن مرد با هر یک از سلولهاى بدن زن و پیوند بین آندو، در ظروف مستعد و متناسب طفلى به وجود آید، و از یک مرد و یک زن در زمان کوتاهى میلیاردها کودک به ظهور رسد. این موضوع در اثر همان اصل توارث است که تمام خاصه هاى شخص در هر یک از ذرات بدن او اثر مىگذارد، و آن ذره حکایت از تمام آثار وجودى آن شخص مىنماید، کما آنکه در نباتات دیده مىشود نه تنها از راه کاشتن تخم در زمین، بلکه از راه قلمه زدن و از راه پیوند نمودن، اصل وراثت کار خود را کرده و درختى مانند اصل خود نشو و نما مىنماید. چون در شاخه اى که با آن قلمه مىزنند تمام خصوصیات درخت از ریشه و تنه و ساقه و برگ و میوه طبق ریشه و تنه و ساقه و برگ و میوه اصل خود موجود است. در پیوند نیز همین طور است، جوانه پیوند، ساقه درخت دیگر را رحم براى تربیتخود قرار داده و در آنجا نشو و نما مىکند و تمام آثار اصل خود را بدون تخطى و تجاوز به ظهور مىرساند.
«ما من دابة الا هو آخذ بناصیتها ان ربى على صراط مستقیم» از مادیات و مراتب ظهورات طبیعى در انسان بگذریم، در افکار و اخلاق و روحیات، نیز طفل از اصل خود به نحو توارث بهره مىگیرد، و از راه نطفه اخلاق و غرائز پدر و مادر در طفل به ظهور مىرسد، و از ترکیب آن دو نطفه مجموعه مرکب از آن دو، طفل را با اخلاقى خاص که نتیجه اخلاق و غرائز آن دو مىباشد به ظهور مىرساند بدون هیچ تخطى و تجاوز فرزندى که پدر و مادرش شجاع باشند شجاع خواهد شد، و اگر جبان و ترسو باشند جبان خواهد شد، اگر سخى باشند سخى، و اگر لئیم باشند لئیم خواهد شد، اگر با گذشت و ایثار باشند فرزند نیز فداکار و با گذشتخواهد شد. پدر و مادر عاقل بچه عاقل به وجود مىآورند و چنانچه کودن باشند فرزند آنان کودن خواهد شد. خلاصه در تمام اخلاقیات و غرائز روحى، فرزند از اصل پدر و مادر خود خارج نبوده بلکه تابع و نتیجه صفات آندو و نتیجه از لقاح و فعل و انفعال قواى روحى و اخلاقى آندو خواهد بود. ممکنست احیانا فرزند شخص عاقل، کودن یا فرزند شخص کودن و کند ذهنى، عاقل گردد البته این نیز روى شرائط و ظروف تربیت در رحم یا انتقال نطفه یکى از نیاکان او که چنین بودهاند و ظهور آن در این نسل خواهد بود مىباشد. البته آن نیز طبق اصل وراثت است.
اصل وراثت در حیوانات و نباتات نیز ملاحظه مىشود، بچه گرگ مانندگرگ و بچه گوسفند، گوسفند و بچه شیر، شیر خواهد شد، و نسلا بعد نسل از نقطه نظر کیفیت سازمان بدنى و سلولهاى جسمى و صفات روحى، آثار و کیفیات آنان به طبقات بعدى انتقال مىیابد. و در نباتات از گل یاس، گل یاس و از گل محمدى، گل محمدى بوجود مىآید که در رنگ و شکل و بو تابع اصل خود هستند، از درخت سیب، درخت گلابى بوجود نخواهد آمد گرچه هزاران سال بگذرد و نسلهاى متعدد درخت سیب اطوارى را طى نمایند. بارى این اصل وراثت اساس عالم هستى بوده و این ظهورات طبق این ناموس به جلو مىروند.
«فلن تجد لسنة الله تبدیلا و لن تجد لسنة الله تحویلا»
این اصل وراثت که در تمام شئون مذکوره بقاء و ثبات خود را حفظ نموده، از همه مهمتر و بالاتر بقاء و ثبات او در معنویات و اسرار الهى است.