پایگاه مقاومت شهدا
   مشخصات مدیر وبلاگ
 
    آمارو اطلاعات

بازدید امروز : 6
بازدید دیروز : 15
کل بازدید : 29340
کل یادداشتها ها : 182

نوشته شده در تاریخ 90/3/18 ساعت 9:55 ص توسط سید داود حسینی


پبامبر اکرم مظهر تام و تمام تجلی آن نور الهی است که در باطن آدم ابو البشر به ودیعت نهاده شده بود .خداوند آدم بوالبشر را ایجاد نمود و او را خلیفه خود قرار داد و دل او را مرکز تجلیات انوار جمال خود نموده، عقل او را قوى و سینه او را منشرح و قلب او را وسیع نموده، بطوریکه به تمام اسرار عالم کون بتواند اطلاع یابد و از حقائق موجودات باخبر شود و پرده اوهام را پاره نموده‏«فى مقعد صدق عند ملیک مقتدرجاى گیرد و به مقام اطمینان برسد و از سر غیب مطلع گردد و با فرشتگان گفت و شنود داشته باشد و در حرم امن و امان الهى سکنى گزیده دل او مرکز تجلیات اسماء و صفات حضرت معبود جل شانه قرار گیرد. احاطه قدرت و علم و حیات خدا را در جمیع مراحل عالم هستى به راى العین مشاهده نماید و با حضرت بارى تعالى مناجات نموده و از سر و باطن تکلم کند و به مقام‏«علمه شدید القوى ذو مرة فاستوى و هو بالافق الاعلى ثم دنا فتدلى فکان قاب قوسین او ادنى فاوحى الى عبده ما اوحى‏» فائز گردیده، و بعد از فناى از نفس به بقاى خدا باقى و اسفار اربعه خود را به پایان رسانیده، آئینه تمام نما و مظهر تام و اتم حضرت احدیت گردد. این نور در بدو پیدایش حضرت آدم، در او به ودیعت قرار داده شد و به مقتضاى‏«و علم آدم الاسماء کلها»  و نیز به مفاد«و اذ قال ربک للملائکة انى جاعل فى الارض خلیفة‏» آدم یگانه گوهر عالم هستى و یگانه در شاهوار صدف عالم کون و خزینه اسرار حضرت ربوبى قرار گرفت و تا حدى در او طلوع نموده و به ظهور پیوست. لکن به مقتضاى اصل وراثت آن سر به فرزندان آدم انتقال یافت و در پیمبران، هر یک به نوبه خود به نحوى طلوع و بروز نمود و با مراتب اختلافى که در آنان دیده مى‏شد هر یک مرکز تجلى آن نور به قدر استعداد و ظرفیت‏ خود شدند.

«تلک الرسل فضلنا بعضهم على بعض، منهم من کلم الله و رفع بعضهم درجات و آتینا عیسى بن مریم البینات و ایدناه بروح القدس‏»تا نوبت‏ به خاتم النبیین و سید المرسلین محمد بن عبد الله صلى الله علیه و آله رسید، آن نور به نحو تام و اتم طلوع نمود و به اصل وراثت تا به حال در اصلاب پدران که دوران کمون خود را طى مى‏نمود، اینک به مرحله ظهور و بروز رسید و آنطور که باید و شاید بدون هیچ کمى و کاستى طلوع نمود. لذا شریعت او ناسخ همه ادیان و دین او متمم و مکمل تمام ادیان و تا روز قیامت ‏باقى و برقرار است. نور الهی و حقیقت محمدی پس از پیامبر اکرم به امیر المؤمنین و بواسطه ایشان به سائر ائمه طاهرین انتقال یافتو این آثار به واسطه سعه روح و ظرفیت قلب مبارک آن حضرت است نه امر اعتبارى تشریفاتى، و سپس در ذریه آن حضرت انتقال یافت، یعنى همان نور دو قسمت‏شد نیمى در نفس مبارک آن حضرت و نیمى در نفس امیرالمؤمنین علیه السلام جاى گرفت و از لقاح نور امیرالمؤمنین و حضرت صدیقه سلام اله علیها بذریه آن حضرت منتقل شد. کما آنکه فرمود ان الله جعل ذریة کل نبى فى صلبه و جعل ذریتى فی صلب على بن ابى طالب خداوند ذریه هر پیغمبرى را از صلب خود آن پیغمبر قرار داد و ذریه مرا از صلب على بن ابیطالب قرار داد. از سلمان روایتست که: سمعت رسول الله صلى الله علیه و آله یقول: کنت انا و على نورا بین یدى الله تعالى قبل ان یخلق آدم باربعة عشر الف عام فلما خلق الله آدم قسم ذلک النور جزئین جزء انا و جزء على اخرجه احمد فى المناقب. احمد بن حنبل که یکى از بزرگان ائمه اهل تسنن است، طبق روایت کتاب الریاض النضره از سلمان فارسى روایت کرده است که او مى‏گوید: از رسول خدا شنیدم که مى‏فرمود: من و على نور واحدى بودیم در نزد خداوند تعالى، قبل از آنکه آدم را بیافریند به فاصله چهارده هزار سال. سپس چون خداوند آدم را آفرید آن نور را دو قسمت نمود: یکى از آن دو قسمت من هستم، و قسمت دیگر على است. و نیز از کتاب مودة القربى در ینابیع المودة حدیث مى‏کند از عثمان که او از رسول خدا روایت مى‏کند که: خلقت انا و على من نور واحد قبل ان یخلق الله آدم باربعة آلاف عام فلما خلق الله آدم رکب ذلک النور فى صلبه فلم ینزل شیئا واحدا حتى افترقنا فى صلب عبد المطلب، ففىَّ النبوة و فى على الوصیة.

عثمان بن عفان از پیغمبر اکرم روایت کرده است که آن حضرت فرمود: خداوند تبارک و تعالى چهارده هزار سال پیش از آنکه آدم بوالبشر را خلق کند من و على را از نور واحد بیافرید، چون آدم را خلق کرد آن نور را در صلب او قرار داد و دائما آن نور نسلا بعد نسل واحد بود تا در صلب عبدالمطلب بدو قسمت منقسم شد نیمى به من و نیمى به على بن ابیطالب منتقل شد پس خداوند نبوت را در من قرار داد و وصایت و ولایت را در على قرار داد. مورخ امین حسین بن على مسعودى در مروج الذهب روایت نغز و پرمحتوائى را از امیرالمؤمنین علیه السلام درباره آغاز آفرینش و کیفیت‏ خلقت نور محمد و آل محمد علیهم السلام و نحوه انتقال آن نور در نشئات مختلفه بیان مى‏کند، تا مى‏رسد به خلقت ملائکه و آفرینش آدم. و پس از آن مى‏فرماید: ثم نبه آدم على مستودعه، و کشف له[عن]خطر ما ائتمنه علیه، بعد ما سماه اماما عند الملائکة،

فکان حظ آدم من الخیر ما آواه من مستودع نورنا، و لم یزل الله تعالى یخبا النور تحت الزمان الى ان فضل محمدا صلى الله علیه (و آله) و سلم فى ظاهر الفترات. فدعا الناس ظاهرا و باطنا، و ندبهم سرا و اعلانا، و استدعى علیه السلام التنبیه على العهد الذى قدمه الى الذر قبل النسل فمن وافقه و قبس من مصباح النور المقدم، اهتدى الى سره و استبان واضح امره، و من ابلسته الغفلة، استحق السخط ثم انتقل النور الى غرائزنا، و لمع فى ائمتنا فنحن انوار السماء و انوار الارض، فبنا النجاة، و منا مکنون العلم، و الینا مصیر الامور، و بمهدینا تنقطع الحجج، خاتمة الائمة، و منقذ الامة، و غایة النور، و مصدر الامور

فنحن افضل المخلوقین، و اشرف الموحدین، و حجج رب العالمین. فلیهنا بالنعمة من تمسک بولایتنا، و قبض على عروتنا

ترجمه: و سپس خداوند آدم بوالبشر را بر آنچه در او به ودیعت نهفته شده بود آگاه و مطلع گردانید، و از عظمت و بزرگى آنچه نزدش به رسم امانت‏سپرده و او را بر آن امین قرار داده بود، پرده برداشت، و این بعد از آن بود که آدم را در نزد فرشتگان به عنوان «امام‏» نام‏گذارى نموده و منصب امامت و ولایت را بدو تفویض کرده بود. بنابراین حظ و بهره آدم از خیر و رحمت، بهمان مقدارى بود که خداوند از نور نهفته و به ودیعت‏سپرده شده ما، در او فرود آورده و تمکین داده بود. و بر همین منوال خداوند تعالى پیوسته آن نور را در تحت گذران زمان‏ها پنهان مى‏داشت تا اینکه محمد را که درود و سلام خدا بر او و بر اهل بیتش باد-در ظاهر زمانهاى فترت نیز-که از پیامبران خالى بود-برترى و فضیلت داد.

در اینحال مردم را از دو وجهه ظاهر و باطن به این پیامبر دعوت نمود، و درپنهان و آشکار به تبعیت و پیروى از شریعت او خواند. و این پیامبر مردم را بر همان عهد و میثاقى که خداوند قبل از پیدایش نسل، در عالم ذر با آن نموده بود متنبه و آگاه ساخته، و بر همان اساس و بنیان انسان‏ها را دعوت کرد. کسانى که با این پیامبر موافقت نموده، و از آن چراغ تابان پیشین مشعلى براى خود فروزان نموده بودند، به سر واقعیت او راه یافتند، و از امر روشن او بهره ‏ها یافتند. و کسانى که به غفلت دچار تحیر و سرگردانى شدند، سزاوار خشم و غضب گشتند. تا آنکه آن نور در طبیعت‏هاى ما منتقل شد، و در امامان ما درخشید. پس ما نورهاى آسمان‏ها و نورهاى زمین هستیم، و به وسیله ما نجات و رستگارى خواهد بود، و آن علم‏هاى پنهان و دانش‏هاى مخفى از ما ظهور و بروز خواهد نمود و بازگشت امور به سوى ماست. و با قیام مهدى ما، حجت‏ها و دلیل‏ها منقطع گشته و خاتمه خواهد یافت و اوست‏خاتمه پیشوایان و امامان، و اوست نجات دهنده و رهاننده امت و اوست غایت و نهایت نور و محل صدور امور. پس ما افضل از تمام آفریدگانیم و اعلى و اشرف از جمیع یکتاپرستانیم و حجت‏هاى الهیه و دلیل‏هاى پروردگار جهانیانیم. پس گوارا باد به نعمت‏هاى الهیه کسى که به ولایت ما تمسک جوید و چنگ زند، و دستاویز ولایت ما را به دست گیرد. سپس مسعودى گوید: این روایت از حضرت ابی عبداله جعفر بن محمد از پدرش محمد بن على از پدرش على بن الحسین از پدرش حسین بن على از امیرالمؤمنین على بن ابیطالب کرم الله وجهه روایت‏شده است. و نیز مسعودى گوید: که من در بسیارى از کتب تواریخ و سیره و انساب دیده‏ام که چون آدم بوالبشر صداى هاتفى را شنید که از کشته شدن فرزندش هابیل به او خبر داد، و غصه و اندوهش براى جریانات گذشته و آینده رو به فزونى گذاشت، خداوند به او وحى فرستاد: فاوحى الله الیه: انى مخرج منک نورى الذى به السلوک فى القنوات الطاهره، و الارومات الشریفه، و اباهى بهالانوار، و اجعله خاتم الانبیاء. و اجعل آله خیار الائمة الخلفاء. و اختم الزمان بمدتهم، و اغص الارض بدعوتهم، و انشرها بشیعتهم. فشمر، و تطهر، و قدس، و سبح و اغش زوجتک على طهارة منها. فان ودیعتى تنتقل منکما الى الولد الکائن منکما.  

ترجمه: خداوند به آدم وحى فرستاد: که من از تو بیرون مى‏آورم نور خودم را، آن نورى که به واسطه آن مى‏توان در اصلاب متین و استوار پاکیزه اعقاب، و ریشه‏هاى شریف نسل‏هاى گرامى داشته شده انساب راه یافت. من به آن نور بر تمام نورها مباهات و افتخار مى‏کنم، و آن نور را خاتم پیغمبران قرار مى‏دهیم. و آل او را بهترین پیشوایان و امامان و برگزیده‏ترین خلیفگان قرار مى‏دهم. و چرخ امتداد زمان را به مدت حکومت الهیه آنان، به پایان مى‏رسانم، و زمین را از دعوت و نداى آنان مالامال مى‏نمایم بطوریکه نقطه‏اى از زمین براى ندا و دعوت غیر آنها یافت نشود، و زمین را براى تردد و تمکین شیعیان آنان باز مى‏کنم. اى آدم!حال کمر خود را محکم ببند و آماده شو، و تحصیل طهارت کن، خداى خود را به تقدیس و تسبیح یاد کن، و سپس برو به سوى زوجه‏ ات و در حال طهر و پاکیزگى با او نزدیکى کن. چون امانت و ودیعه من، از فرزندى که از شما دو تن به وجود آمد منتقل مى‏شود



نص و...   





طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ