سفارش تبلیغ
صبا ویژن
پایگاه مقاومت شهدا
   مشخصات مدیر وبلاگ
 
    آمارو اطلاعات

بازدید امروز : 8
بازدید دیروز : 0
کل بازدید : 29481
کل یادداشتها ها : 182

نوشته شده در تاریخ 90/3/21 ساعت 9:54 ص توسط جواد قاسم آبادی


 ?2ـ پرداخت انفاق همراه با نهایت ادب

در پرداخت انفاق و بخشش رعایت ادب و احترام لازم است و باید در حفظ آبرو و شخصیّت نیازمند کوشید. قرآن مجید در این باره مى فرماید: «قَوْلٌ مَعْرُوفٌوَ مَغْفِرَةٌ خَیْرٌ مِنْ صَدَقَة یَتْبَعُها اَذًى...»(3) گفتار نیکو ]در برابر نیازمندان [و عفو ]و گذشت از خشونت هاى آنان[ از بخششى که آزارى به دنبال داشته باشد، بهتر است. اگر نیازمندى به شما مراجعه کند و شما بگویید «معذرت مى خواهم یا شرمنده ام، نمى توانم کمک کنم» و با احترام او را رد کنید، بهتر است از این که پولى به او بدهید و بى حرمتى کنید; مثلا بگویید «دیگر این جا پیدایت نشود؟» یا «این پول را بگیر تا از شرّت راحت شوم».

رعایت این مفهوم در حالات معصومان(علیهم السلام) به خوبى دیده مى شود. در حالت امام سجّاد(علیه السلام) نوشته اند: «اِذا اَعْطَى السّائِلَ قَبَّلَ یَدَهُ، فَقیلَ لَهُ لِمَ تَفْعَلْ ذلِکَ...» وقتى حضرت به نیازمندى کمک مى کرد، دست او را مى بوسید.

یکى از اصحاب عرض کرد: چرا این کار را مى کنید؟ حضرت فرمودند: چون این صدقه قبل از آن که در دست این انسان نیازمند جاى گیرد، در دست خداى جاى مى گیرد.(1)

چقدر تفاوت است بین این انفاق خالصانه و همراه با بهترین احترام و ادب، با انفاق هاى ریاکارانه و تحقیرآمیز.

 


1- سوره بقره، آیه 263.

2- وسائل الشّیعه، جلد 6، صفحه 303.

  ?3ـ تعجیل در پرداختن صدقه

به هنگام پرداخت صدقه و تقرّب به درگاه پروردگار عالم، نباید خیلى تأمّل کرد و وسواس به خرج داد. چون در این زمان، شیطان به شدّت در تلاش است تا شاید انسان را از کارش منصرف کند. خداوند متعال در این باره در آیه 268 سوره بقره مى فرماید: «اَلشَّیْطانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ وَ یَأمُرُکُمْ بِالْفَحْشاءِ وَ اللّهُ یَعِدُکُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَ فَضْلا وَ اللّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ» شیطان، شما را ]به هنگام پرداخت انفاق [وعده فقر و تهیدستى مى دهد ]و از بینوایى مى ترساند[ و به کارهاى زشت وا مى دارد، در حالى که خداوند وعده آمرزش و فزونى به شما مى دهد و خداوند قدرتش وسیع و ]به همه چیز [داناست.

شیطان به راههاى گوناگون وسوسه مى کند; مثلا مى گوید: «آینده نگر باش، به فرزندانت بیندیش. زمان پیرى خود را در نظر داشته باش و سرمایه و دارایى ات را براى آن زمان حفظ کن» و مطالبى از این قبیل، تا انسان را از انفاق منصرف کند. در مقابل، خداوند هم وعده مغفرت و آمرزش مى دهد و هم وعده بازگشت بیشتر این مال انفاق شده.

این که در میان مردم معروف است که هنگام پرداخت انفاق، شیطان به دست انسان آویزان مى شود و نمى گذارد انفاق انجام شود، اشاره به همین آیه شریفه است.

قابل توجّه است که در سراسر قرآن، کلمه «فقر» تنها در همین آیه به کار برده شده است(1) و در آن هم به شیطان نسبت داده شده است.

مگر زمانى که جنینى بیش نبودى و در ظلمات سه گانه شکم مادر به سر مى بردى، جز خدا چه کسى به تو روزى مى داد؟ همان خدا به تو در زمان پیرى و ناتوانى و به فرزندان تو روزى خواهد داد.

یکى از بزرگان در این مورد به زیبایى مى فرماید: «براى آینده فرزندانم کارى نمى کنم; چون اگر آنان ولىّ و دوست خدا باشند، خداوند دوست خود را به خودش وانمى گذارد و رهایش نمى کند و اگر دشمن خدا باشند، من چرا به دشمن خدا کمک کنم؟»

 

 


1- دیگر مشتقات کلمه «فقر» چهارده بار در قرآن به کار رفته است.

  ?4ـ صدقه آشکار یا پنهان

از آیات و روایات مى توان نتیجه گرفت که صدقه، عملى پنهانى است و بهتر است که مخفیانه انجام شود. ولى گاه به عنوان ثانوى، انفاق آشکار بهتر است.(1)

این مطلب به خوبى در آیه شریفه 271 سوره بقره، بیان شده است: «اِنْ تُبْدُوا الصَّدَقاتِ فَنِعِمَّا هِىَ وَ اِنْ تُخْفُوها وَ تُؤتُوهَا الْفُقَراءَ فَهُو خَیْرٌ لَّکُمْ وَ یُکَفِّرُ عَنْکُمْ مِنْ سَیِّئاتِکُمْ وَ اللّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبیرٌ» اگر آشکارا صدقه دهید، کارى نیکوست و اگر در نهان به بینوایان انفاق کنید، نیکوتر است و گناهان شما را مى زداید و خداوند به آنچه انجام مى دهید، آگاه است.»

 

 


1- در موارد زیر انفاق آشکار رواست: براى تشویق دیگران به دادن صدقه و پرداخت انفاق، یا براى زنده نگهداشتن سنن اسلامى در حالتى که اگر همه مسلمانان انفاق پنهانى کنند، ممکن است متّهم به ترک انفاق و صدقه شوند و یا براى تعظیم شعائر دینى و... .

  ?5ـ اولویّت بانیازمندانى است که اظهار نیاز نمى کنند

قرآن مجید فقرا و نیازمندانى را که درخواست کمک نمى کنند، نیازمند حقیقى مى شناسد و آنان را در دریافت صدقات شایسته تر و اولى تر مى داند. خداوند متعال در آیه 273 سوره بقره چنین مى فرماید: «لِلْفُقَراءِ الَّذینَ اُحْصِرُوا فى سَبیلِ اللّهِ لا یَسْتَطِیعُونَ ضَرْباً فِى الاَْرْضِ یَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ اَغْنِیاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُمْ بِسِیماهُمْ لا یَسْئَلُونَ النّاسَ اِلْحافاً وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ خَیْر فَاِنَّ اللّهَ بِهِ عَلِیمٌ». ]انفاق و صدقات شما[ از آن نیازمندانى است که در راه خدا، در تنگنا قرار گرفته اند و ]به خاطر اطاعت از حق همچون شرکت در جهاد و آوارگى از موطن و سرزمین خویش[ نمى توانند کارى در پیش بگیرند ]و روزى به دست آورند[ و از شدّت خویشتندارى، هر که از حال آنان با خبر نباشد، مى پندارد که توانگرند; امّا آنان را از چهره هایشان مى شناسى که هرگز به اصرار چیزى از مردم نمى خواهند و هر چیز خوبى در راه خدا انفاق کنید، خداوند از آن آگاه است.

فقرایى با این عزّت نفس و آبرومندى، در دریافت صدقه و انفاق، سزاوارترند. به ویژه در این ماه مبارک که کارهاى عادى مؤمن در آن عبادت محسوب مى شود، چنین طاعتى تا چه حد ارزشمند و والاست. بخصوص که یکى از فلسفه هاى روزه احساس نیاز نیازمندان و رسیدگى به حال و وضع فقراست.(1)

 


1- وسائل الشّیعه، جلد 6، ابواب وجوب الصوم، باب 1، حدیث 1، 3، 4 و 5.

  ?فصل نهم

  ?هشتمین مثال: عاقبت امور

خداوند متعال در هشتمین مَثَل از مَثَلهاى قرآن در آیه 266 سوره بقره چنین مى فرماید: «اَیَوَدُّاَحَدُکُمْ اَنْ تَکُونَ لَهُ جَنَّةٌ مِنْ نَخِیل وَ اَعْناب تَجْرِى مِنْ تَحْتِهَا الاَْنْهارُ لَهُ فیها مِنْ کُلِّ الَّثمَراتِ وَ اَصَابَهُ الْکِبَرُ وَ لَهُ ذُرِّیَّةٌ ضُعَفآءُ فَاَصابَها اِعْصارٌ فیهِ نارٌ فَاحْتَرَقَتْ کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللّهُ لَکُمُ الاْیاتِ لَعَلَّکُمْ تَتَفَکَّرُونَ» آیا کسى از شما دوست دارد که باغى از درختان خرما و انگور داشته باشد که از زیر درختان آن، نهرها بگذرد و براى او در آن باغ، از هر گونه میوه اى وجود داشته باشد، در حالى که به سنّ پیرى رسیده و فرزندانى ]کوچک[ و ضعیف دارد; ]در این هنگام،[ گردبادى ]کوبنده[ که در آن آتش ]سوزانى[ است، به آن برخورد کند و شعلهور گردد و بسوزد؟ ]همین طور است حال کسانى که انفاق هاى خود را با ریا و منّت و آزار، باطل مى کنند[. این چنین، خداوند آیات خود را براى شما آشکار مى سازد; شاید بیندیشید ]و با اندیشه، راه حق را بیابید[.

  ?دورنماى بحث

چگونه راضى مى شوید به سرنوشت انسانى مبتلا گردید که با تلاش فراوان باغ سرسبز و پر از میوه اى را فراهم آورده و در سنّ پیرى فرزندان کوچک و ضعیفى را گرد خود جمع نموده است; آن گاه بادى از آتش همه هستى او را نابود سازد؟! چگونه راضى مى شوید بعد از یک عمر زندگى با عزّت، ناگهان ذلیل شوید و به خاک سیاه بنشینید؟!

  ?شرح و تفسیر «آیه مثل»

  ?مفسّران در تفسیر آیه مثل اقوالى دارند:

برخى معتقدند: این مثال، سرنوشت و عاقبت انسان هایى را بیان مى کند که با آتش «ریا» خرمن انفاق و بخشش خویش را آتش مى زنند; با آتش ریا اعمال صالح و عبادات خویش را از بین مى برند!

اعمال بسیارى از قبیل: حجّ، نماز، روزه، جهاد، کمک به مسجد، ساختن بیمارستان، یتیم نوازى و... به جا مى آورند و عمرى را در این مسیر مى گذارند; ولى با تندباد ریا چنان آنها را مى سوزانند و خاکسترش را بر باد مى دهند که هیچ اثرى از آنها باقى نمى ماند.(1)

عدّه اى دیگر برآنند که: آیه مثل اختصاص به «ریا» ندارد، بلکه همه گناهان را فرا مى گیرد. این آیه، به مسلمانان هشدار مى دهد که از اعمال خود مواظبت کنند و عبادات و خدمات شایسته اى را که بجا مى آورند، حفظ کنند، که مبادا آتش گناه همه آنها را نابود سازد!

بر اساس این آیه شریفه، اگر از اعمال و عبادات خود مواظبت نکنند، به سرنوشت آن پیرمردى مبتلا مى گردند که هم خود متضرّر گردیده و هم آیندگان و فرزندان خردسالش را به زحمت و رنج افکنده است.(2)

یعنى اى انسان! همواره به عاقبت امر خویش بیندیش و بطور شایسته اعمال و عباداتى را که انجام داده اى حفظ کن، که همیشه حفظ عمل مشکل تر از اصل عمل است.

پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) در روایتى چنین فرموده است: «مَنْ قالَ لا اِلهَ اِلاّ اللّهُ، غَرَسَ اللّهُ لَهُ بِها شَجَرَةً فِى الْجَنَّةِ» هر کس یک «لااله الاّ اللّه» بگوید، خداوند در بهشت درختى براى او مى کارد.

یعنى هر بار گفتن این «کلمه طیّبه» مساوى است با یک درخت در بهشت و هر کس بیشتر این کلمه را بر زبان جارى سازد درختان بیشترى نصیب او خواهد شد.

آنچه از این روایت استفاده مى گردد، این است که بهشت و جهنّم از اعمال ما ساخته مى شود; نه این که از پیش ساخته شده باشد! بعد از فرمایش پیامبر(صلى الله علیه وآله)، انسان بى خبرى که در محضر آن حضرت نشسته بود، عرض کرد: «یا رسول اللّه! در این صورت من درختان بسیار زیادى در بهشت خواهم داشت; چون این ذکر را زیاد بر زبان جارى مى سازم!

حضرت فرمودند: آرى به شرط این که آتشى نفرستى تا آنها را بسوزاند و خاکستر کند.»(1) یعنى بدین شرط که گناه نکنى و باعث نابودى و حبط عمل خویش نگردى.

بر تأیید این مطلب پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) در حدیث دیگرى فرمودند: «اَلْعُلَماءُ کُلُّهُمْ هَلْکى اِلاّ العامِلُونَ وَ الْعامِلُونَ کُلُّهُمْ هَلْکى اِلاّ الـْمُخْلِصُونَ وَ الـْمُخْلِصُونَ عَلى خَطَر» علما و دانشمندان همه در معرض هلاکتند، مگر کسانى که به علم خود عمل کرده اند; این دسته نیز در معرض هلاکت هستند، مگر آنها که عملشان از روى اخلاص بوده است و مخلصان در معرض خطر بزرگى قرار دارند.(2)

در این حدیث نیز هشدار دیگرى است که مبادا گناهان آینده، اعمال مخلصانه گذشته را نابود سازد!

«اَیَوَدُّاَحَدُکُمْ اَنْ تَکُونَ لَهُ جَنَّةٌ مِنْ نَخیل وَ اَعْناب» این که خداوند در بین همه میوه ها و موادّ غذایى تنها از خرما و انگور نام مى برد، نشانگر این است که این دو میوه از مهمترین غذاهاى بشر است و مهمتر از این دو، یا وجود ندارد و یا اندک است.

«تَجْرى مِنْ تَحْتِهَا الاَْنْهارُ لَهُ فیها مِنْ کُلِّ الَّثمَراتِ» گاهى باغ از قنات یا برکه اى آبیارى مى گردد، که در این صورت آبیارى آن زحمت دارد; شب زنده دارى مى خواهد; کار و فعّالیّت مى طلبد و چه بسا نیاز به خریدن داشته باشد و گاهى باغ در مسیر آب قرار دارد و آبیارى آن تلاش زیادى را نمى خواهد. باغى که در آیه مثل ذکر شده به این صورت آبیارى مى گردد، و زحمتى را براى باغبان ندارد; و علاوه بر آن در این باغ میوه ها یافت مى شود و میوه هاى آن به خرما و انگور بسنده نمى گردد.

«وَ اَصابَهُ الْکِبَرُ وَ لَهُ ذُرِّیَّةٌ ضُعَفاءُ» باغبان چنین باغ سرسبز و پرمیوه، پیر و ناتوان شده است; علاوه بر آن سرپرستى تعدادى از فرزندان خردسالش را عهده دار است که نه تنها این فرزندان توان کمک به پدر را ندارند، بلکه زحمت نگهدارى این فرزندان نیز بر دوش اوست. با این حال، نگهدارى این باغ سرسبز فعّالیّت زیادى را نمى طلبد و اکنون این باغبان پیر پس از عمرى رنج و زحمت، مى تواند به همراه فرزندانش با استفاده از این باغ زندگى خوشى را بگذراند.

«فَاَصابَها اِعْصارٌ فیهِ نارٌ فَاحْتَرَقَتْ» در این هنگام که باغبان سالخورده شدیداً به این باغ نیاز دارد، ناگهان گردباد کوبنده اى از آتش مىوزد و این باغ را به آتش مى کشد و آن را تبدیل به تلّى از خاکستر مى کند و سپس خاکستر آن را نیز به همراه مى برد و هیچ اثرى از باغ باقى نمى گذارد.

«اعصار» در آیه مذکور به معناى گردباد است. گردباد بر اثر برخورد دو باد که در دو جهت مخالف مىوزند، به وجود مى آید، گردباد داراى قدرت عجیبى است. وقتى که این دو باد به هم مى پیچند و به حرکت درمى آیند، هر چه بر سر راه خود بیابند با خود مى برند. حتّى گاهى به قدرى شدید است که مى تواند انسان را از روى زمین بلند کند. بلکه گاهى گردباد با استخر آبى برخورد مى کند و تمام آب استخر و ماهى هاى آن را به جاى دیگرى منتقل مى کند; به گونه اى که بعضى تصوّر مى کنند این ماهى ها از آسمان آمده است.

سؤال: آتش که همراه این گردباد است و باغ را به آتش مى کشاند، چگونه به وجود مى آید؟

در پاسخ به این سؤال اقوال متعدّدى ذکر شده است:

الف ـ عدّه اى بر این عقیده هستند که گردباد از خود آتشى ندارد و آتش آن از صاعقه است. بنابراین، نخست صاعقه باغ را به آتش مى کشد و تبدیل به خاکستر مى کند; سپس گردباد، خاکستر آن را پراکنده مى سازد.

ب - عدّه دیگر برآنند که گردباد از شعله آتشى عبور مى کند و شعله اى همراه خود برمى دارد; سپس در هنگام برخورد با باغ، آن را به آتش کشانده، باغ را نابود مى سازد.

ج ـ بعضى نیز مى گویند، این گردباد، باد طبیعى نیست، بلکه همانند «باد سموم»(1) است که مانند آتش داراى حرارت سوزانى است; به گونه اى که هر چه بر سر راه او باشد به آتش کشانده، آن را نابود مى سازد.

«کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللّهُ لَکُمُ الاْیاتِ لَعَلَّکُمْ تَتَفَکَّرُونَ» خداوند در پایان آیه، هدف از بیان مثل را تفکّر و تعقّل مى شناسد. براساس این آیه شریفه، باید انسان همواره خود را به خداى خویش بسپارد و معتقد باشد که عبادات و طاعات او شایسته مقام پروردگار نیست و هر چه از خداوند بدو رسیده است، سراسر لطف و
احسان است; نه این که به خاطر انجام عمل، مستحقّ احسان بوده است. ولى متأسّفانه، این انسان ضعیف گاهى تفکّر نمى کند و به چند رکعت نماز و به چند روز، روزه خود مغرور شده، خود را بهشتى مى داند، بلکه بهشت را بر خود واجب مى شمارد. همین انسان ناگهان چشم باز مى کند; مى بیند بى ایمان از دنیا رفته است!

«اَللّهُمُّ اجْعَلْنا مِنَ الْمَرْحومینَ وَ لاتَجْعَلْنا مِنَ الَْمحْرومین» پروردگارا! ما را مشمول رحمت خود قرار بده و از لطف و احسانت محروم مفرما».

 


1- تفسیر نمونه، جلد 2، صفحه 245.

2- تفسیر مجمع البیان، جلد 2، صفحه 379.

3- بحار الانوار، چاپ بیروت، جلد 90، صفحه 168.

4- میزان الحکمه، باب 1032، حدیث 4768.

5- این نوع بادها، بیشتر در سرزمین عربستان مىوزد و آن قدر خطرناک است که به هنگام وزش، کسانى که در مسیر آن قرار دارند، سر و صورت خود را مى پوشانند و روى زمین مى خوابند تا باد عبور کند; سپس به راه خود ادامه مى دهند.

  ?عاقبت این شخص ختم به شر شد!

در زمان طاغوت (حکومت پهلوى) طلبه اى بود، بسیار متدیّن و باتقوا که از اعمال و کردار خود بسیار مواظبت مى کرد و با برادرش که اهل خمس و زکات و وجوه شرعى نبود معاشرت نمى کرد. اتّفاقاً این طلبه بیمار شد، بیمارى سخت و شدید، و چون برادرش او را بیمار دید، به کمک او شتافت و براى پرستارى، او را به خانه خود برد. روزى استاد ما به ملاقاتش رفت. طلبه بیمار به استاد گفت: روى این فرش ننشینید; زیرا این فرش غصبى است! ولى وضع او بدین حالت نگذشت، بلکه گذشت روزگار او را عوض کرد و عاقبت این مسلمان متدیّن و متّقى و محتاط به جایى رسید که اگر بر سر سفره اى شراب نبود غذا نمى خورد!

حضرت على(علیه السلام) در خطبه قاصعه(1) ـ که در قسمتى از آن آثار تکبّر و عُجب را بیان کرده است ـ مى فرماید: «از سرنوشت شیطان عبرت بگیرید; چه این که او شش هزار سال در صف ملائکه به عبادت مشغول بود; ولى عاقبت به خیر نگشت و بر اثر لجاجت و تکبّر، تمام عبادات خود را نابود ساخت و به چنین سرنوشت شومى گرفتار شد».

بنابراین، انسان هرگز نباید به عبادات و طاعات خود مغرور گردد، بلکه همواره باید به عفو و رحمت پروردگار چشم بدوزد.

«اَللّهُمَّ اجْعَلْ عاقِبَة اَمْرِنا خَیراً» پروردگارا! عاقبت کار ما را به خیر ختم گردان.


1- نهج البلاغه، خطبه 192.

  ?پیام آیه مَثَل: «احباط و تکفیر»

یکى از بحث هایى که در «علم کلام» مطرح مى شود، مسأله «احباط و تکفیر» است، که در آیه مثل بدان اشاره شده است.

«احباط» عبارت است از اعمال و گناهانى که انجام آن باعث از بین رفتن حسنات و عبادات انسان مى گردد; امّا «تکفیر» عبادات و اعمالى است که انجام آنها سبب نابودى گناهان مى گردد. به عنوان مثال عمل «شیطان» ـ که تکبّر، حسد و لجاجت ورزید ـ سبب «حبط» و نابودى عبادتهاى شش هزار ساله اش شد (احباط). و توبه «حرّبن یزید ریاحى» در محضر امام حسین(علیه السلام) کفّاره گناهان او شد (تکفیر).

توبه آتش گناهان را خاموش مى گرداند و شخص مسلمان باید همواره با دعا و راز و نیاز و توسّل به ائمّه معصومین(علیهم السلام) در محضر خداوند انابه کند.

علاوه بر آیات، در دعاهاى دهه سوم ماه مبارک رمضان به مسأله «احباط و تکفیر» اشاره شده است; مثلا در شب قدر مى خوانیم: «وَ اِنْ کُنْتُ مِنَ الاَشْقیاءِ فَامْحُنى مِنَ الاَشْقیاءِ وَاکْتُبْنى مِنَ السُّعَداء» خداوندا! اگر در زمره اشقیا بوده ام نام مرا از دفتر آنها محو بفرما و اسم مرا در دفتر رستگاران ثبت فرما.(1) (قسمت اوّل دعا به احباط و قسمت دوّم به تکفیر اشاره دارد).

 


1- مصباح المنیر، صفحه 398، اعمال شب بیست و سوّم ماه مبارک رمضان، علاوه بر دعاى مذکور، جمله «ان تجعل اسمى فى هذه اللیلة فى السعداء» در تمام دعاهاى شب هاى دهه آخر ماه مبارک رمضان تکرار شده است.

  ?استدلالى بر وجود احباط و تکفیر

اگر چه بعضى از دانشمندان اسلامى بر این عقیده اند که احباط و تکفیر وجود ندارد و به عبارت دیگر، اعمال خوب و بد انسان بر یکدیگر تأثیر گذار نیستند; لکن قرآن مجید در آیات متعدّدى بطور صریح بیان مى فرماید که احباط و تکفیر وجود دارد و اعمال شایسته بر ناشایست و بالعکس، تأثیر گذار است، که به چند نمونه از آن آیات اشاره مى شود:

الف ـ درباره تکفیر خداوند متعال در سوره هود، آیه 114 چنین مى فرماید: «وَ اَقِمِ الصَّلوةَ طَرَفَىِ النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللیلِ اِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ ذلِکَ ذِکْرى لِلذّاکِرِینَ» در دو طرف روز و اوایل شب، نماز را برپادار; زیرا حسنات، سیّئات ]و آثار آنها[ را از بین مى برند; این تذکّرى است براى کسانى که اهل تذکّرند.

ب ـ قرآن مجید در سوره مائده، آیه 5، درباره احباط نیز این گونه مى فرماید: «وَمَنْ یَکْفُرْ بِالاِْیمانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَ هُوَ فِى الاْخِرَةِ مِنَ الْخاسِرینَ» کسى که آنچه را باید به آن ایمان بیاورد، انکار کند، اعمال او تباه مى گردد و در سراى دیگر از زیانکاران خواهد بود.(1)

بنابراین، اصل مسأله احباط و تکفیر در آیات قرآن بطور روشن بیان شده است; ولى جزئیّات آن ـ که چه گناهانى سبب حبط اعمال و چه عباداتى سبب تکفیر گناهان مى شود ـ باید از روایات استفاده گردد.

از این رو، باید از اعمال خود مواظبت کنیم و هزاران کار خوب و ارزشمند را با انجام یک گناه از بین نبریم و اگر مرتکب گناهى شدیم، با کمک از خدا با اشک و آه و ناله، دریایى از آب تهیّه کنیم تا با آن آتش گناه را خاموش گردانیم. وقتى امام معصومى همانند امیرالمؤمنین(علیه السلام) در مقابل حضرت حق به سجده مى افتد و خاضعانه مى گوید: «آه مِنْ قِلَّةِ الزّاد وَ طُولِ الطَّریقِ وَ بُعْدِ السَّفَرِ...»(2) خدایا! از کمى زاد و توشه و طولانى بودن راه و دورى سفر به تو پناه مى برم، دیگر وظیفه من و شما خواننده محترم روشن است!

* * *

 


1- آیات دیگرى از قرآن مجید نیز بر احباط و تکفیر دلالت دارد، براى توضیح بیشتر و تفسیر نمونه، جلد 2، صفحات 69، 70، 72; جلد 6، صفحه 448; جلد 9، صفحه 267; جلد 10، صفحه 196 و 312; جلد 17، صفحه 81 و 237; جلد 19، صفحه 340 و 527; جلد 21، صفحات 392 و 427، 484 و جلد 27، صفحه 230 ر.ک.

2- نهج البلاغه، کلمات قصار، کلمه 77.








طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ