بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 2
کل بازدید : 29454
کل یادداشتها ها : 182
?فصل دهم |
?نهمین مثال: رباخواران خداوند متعال در آیه 275 سوره بقره درباره «رباخواران» مى فرماید: «اَلَّذینَ یَأکُلُونَ الرِّبا لا یَقُومُونَ اِلاّ کَما یَقُومُ الَّذى یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطانُ مِنَ المَسِّ ذلِکَ بِاَنَّهُمْ قالُوا اِنَّما الْبَیْعُ مِثْلُ الرِّبا وَ اَحَلَّاللّهُ الْبَیْعَ وَ حَرَّمَ الرِّبا فَمَنْ جائَهُ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَانْتَهى فَلَهُ ما سَلَفَ وَ اَمْرُهُ اِلَى اللّهِ وَ مَنْ عادَ فَاُولئِکَ اَصْحابُ النّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ» کسانى که ربا مى خورند، ]در قیامت [برنمى خیزند مگر مانند کسى که بر اثر تماسّ شیطان، دیوانه شده است ]و نمى تواند تعادل خود را حفظ کند; گاهى به زمین مى خورد، گاهى به پا خیزد[. این بدان جهت است که گفتند: «داد و ستد هم مانند رباست ]و تفاوتى میان آن دو نیست.[» در حالى که خدا بیع را حلال کرده است و ربا را حرام و اگر کسى اندرز الهى به او رسد، و ]از رباخوارى [خوددارى کند، سودهایى که در سابق (قبل از نزول حکم تحریم) به دست آورده، مال اوست; و کار او به خدا واگذار مى شود; ]و خداوند گذشته او را خواهد بخشید.[ امّا کسانى که بازگردند ]و بار دیگر مرتکب این گناه شوند[، اهل آتشند; و همیشه در آن مى مانند. |
?دورنماى بحث بر اساس این آیه مَثَل، رباخواران در روز قیامت، وقتى وارد محشر مى شوند، مانند آدم هاى مست و دیوانه و انسانهاى مبتلا به صرع هستند که قادر بر حفظ تعادل خود نیستند; از این رو به محض برداشتن چند قدم بر زمین مى خورند و دوباره برمى خیزند. این منظره وحشتناک سبب جلب توجّه اهل محشر مى شود و همگان متوجّه مى شوند که اینان رباخوارانند. |
?رابطه این آیه با آیات قبل در چندین آیه از مثل هاى قبل، بحث درباره صدقه و انفاق در راه خدا بود. این آیه مثل نیز به نحوى مربوط به صدقه است; زیرا صدقه بر دو قسم است: 1ـ صدقه بدون عوض، که همان انفاق و بخشش به نیازمندان است. 2ـ صدقه با عوض، که آن را وام یا قرض الحسنه نامیده اند. در صورتى که وام بدون دریافت سود و اضافه باشد، قرض الحسنه است وگرنه ربا و حرام خواهد بود. در روایات اسلامى وارد شده است که: صدقه و بخشش بدون عوض ثوابش ده برابر است و قرض الحسنه و صدقه با عوض اجر و پاداشش هجده برابر است.(1) دلیل این امر روشن است; زیرا وام گیرندگان افراد آبرومند و محتاج هستند. بنابراین، در «وام» دو کار نیک صورت مى گیرد: 1ـ رفع حاجت نیازمند، 2ـ حفظ آبرو و حیثیّت او. بر اساس آیه شریفه «مَنْ جاءَ بِالحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ اَمْثالِها»(1) هر یک از این دو، ده حسنه دارد، که مجموعاً بیست حسنه مى شود; ولى از آن جایى که وام پس از مدّتى بازگردانده مى شود، دو حسنه از آن کم مى گردد که در این صورت قرض الحسنه هجده پاداش دارد.
1- سوره انعام، آیه 160. |
?شرح و تفسیر «اَلَّذینَ یَأکُلونَ الرِّبا...» کسانى که به گناه بزرگ رباخوارى آلوده گشته اند، در روز محشر و قیامت، همچون افراد مصروع و دیوانه حرکت مى کنند و تعادلى در راه رفتن ندارند. «ذلِکَ بِاَنَّهُمْ قالُوا اِنَّما الْبَیْعُ مِثْلُ الرِّبا» علّت این که رباخواران به چنین سرنوشت شومى دچارند، بدان جهت است که علاوه بر رباخوارى و ارتکاب کار حرام، در صدد توجیه کار زشت خود برمى آیند و به خداوند اعتراض مى کنند که «ربا همانند بیع است و هیچ تفاوتى بین این دو نیست; پس همانگونه که بیع حلال است ربا نیز باید حلال باشد!» «اَحَلَّاللّهُ البیعَ وَ حَرَّمَ الرِّبا» خداوند متعال معامله را حلال و رباخوارى را حرام شمرده است; زیرا در «بیع و معامله» مصلحتى وجود دارد ولى در «ربا» نه تنها مصلحتى نیست، بلکه مفاسدى نیز وجود دارد. در معامله گاهى سود وجود دارد; گاهى زیان، ولى در ربا این گونه نیست. رباخوار همواره سود مى برد و هیچگاه ضرر نمى بیند. در ربا خسارت همیشه از آن وام گیرنده است. از همین رو که رباخوار ضررى را متحمّل نمى شود، اموال او را «گنج بى رنج» خوانده اند. علاوه بر آن، رباخوار عامل ایجاد فاصله طبقاتى در جامعه است; چون اگر رباخوارى در جامعه گسترده گردد، با گذشت زمان، ثروت در نزد آنان اندوخته مى شود و دیگران به خاک سیاه مى نشینند. «فَمَنْ جائَهُ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَانْتَهى فَلَهُ ما سَلَفَ وَ اَمْرُهُ اِلَى اللّه» در بیان این حکم، نخست خداوند عدّه اى را مشمول رحمت خود قرار مى دهد و کسانى را که قبل از حکم حرمت ربا به این عمل زشت آلوده بودند، مورد عفو و بخشش خود قرار داده، مى فرماید: «کسانى که موعظه الهى را درباره حرمت ربا شنیده اند و از رباخوارى خوددارى کنند، برگذشته خود خوفى نداشته باشند زیرا خداوند گناه گذشته آنان را مى بخشد. بنابراین، کسانى که در هنگام نزول آیه و بیان حکم با مردم قراردادهاى ربوى داشتند، تنها مالک سرمایه خود هستند و حقّ دریافت ربا را ندارند. «وَ مَنْ عادَ فَاُولئِکَ اَصْحابُ النّارِهُمْ فیها خالِدُونَ» خداوند در این قسمت از آیه، رباخواران را مورد تهدید قرار داده، مى فرماید: اگر رباخواران بعد از نزول آیه باز به کار زشت خود ادامه دهند و دست از این گناه بزرگ ـ که در روایات فراوانى این عمل همچون عمل منافى عفّت با محارم شمرده شده است(1) ـ برندارند، جهنّم در انتظار آنهاست و همیشه در جهنّم خواهند ماند. سؤال: خلود و جاودانگى در جهنّم مخصوص کفّار است; در حالى که برخى از رباخواران مسلمان هستند، پس خلود در مورد آنها به چه معناست؟ پاسخ، یکى از تفسیرهایى که در این زمینه گفته شده، این است که رباخواران به سبب عمل زشتشان بى ایمان از دنیا مى روند و روشن است که شخص بى ایمان جاودانه در جهنّم خواهد ماند.(2)
1- در روایات متعدّدى رباخوارى به زنا تشبیه شده است، براى آگاهى بیشتر به کتاب وسائل الشّیعه، جلد 12، روایات 1، 5، 6، 18، 19، 21، 22 باب یکم از ابواب الرّبا ر.ک.2- احتمال دیگر آن است که منظور از خلود، زمان طولانى است نه جاودانگى در جهنّم. |
?پیام هاى آیه |
?1ـ مجازات رباخواران در دنیا و آخرت در بین مفسّران گفتگوست که آیا این تشبیهى که قرآن درباره رباخواران بیان فرموده، مربوط به سرنوشت آنها در دنیاست؟ یا یک نوع مجازات و عذاب اخروى است. از روایات اسلامى استفاده مى شود که این نوع سرنوشت متعلّق به هر دو جهان است. در تفسیر «نور الثقلین» روایتى از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که حضرت فرمودند: «آکِلُ الرِّبا لایَخْرُجُ مِنَ الدُّنیا حَتّى یَتَخَبَّطَهُ الشَّیْطانُ» رباخوار در همین دنیا به سرنوشت دیوانه گرفتار خواهد شد!(1) در روایت دیگرى از حضرت رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) نقل شده است که آن حضرت در شبى که به معراج(2) رفتند، عدّه اى را دیدند که با شکمهاى بزرگ به زحمت بر مى خیزند و چند قدمى را بطور غیر متعادل راه مى روند و به زمین مى خورند; دوباره برمى خیزند و همچنان مى افتند و این حالت مدام تکرار مى شود. آن گاه حضرت از جبرئیل پرسیدند: اینها چه کسانى هستند؟ جبرئیل امین عرض کرد: یا رسول اللّه! اینها رباخوارانند.(3)
1- نور الثقلین، جلد 1، صفحه 291.2- مسأله «معراج» یکى از عقاید مسلّم مسلمانان است و حضرت رسول(صلى الله علیه وآله) نه یک بار، بلکه بارها به معراج رفتند. براى توضیح بیشتر به تفسیر نمونه، جلد 12، صفحات 7، 8، 11، 14، 15، 16، 17، 18; و جلد 22، صفحه 501 تا 570، ر.ک. ذکر این مطلب لازم است که بهشت و جهنّمى را که حضرت در این سفر مشاهده کردند، بهشت و جهنّم برزخى است. 3- وسائل الشّیعه، جلد 12، ابواب الرّبا، باب اوّل، حدیث 16. |
?نسبت جنون به شیطان |
?چرا در آیه مَثَل جنون به شیطان نسبت داده شده است؟ آنچه از ظاهر آیه استفاده مى گردد این است که سبب جنون و دیوانگى، شیطان است. در صورتى که از نظر علمى ثابت شده است که جنون عامل دیگرى دارد. از این رو مفسّران در تفسیر این آیه نظرات مختلفى دارند که به بعضى از آنها اشاره مى شود: الف ـ خداوند در این آیه، طبق عقیده و فرهنگ مخاطبان زمان پیامبر(صلى الله علیه وآله)سخن گفته است; زیرا عرب ها در آن زمان بر این عقیده بودند که جنون از شیطان گرفته مى شود و به عبارت دیگر، شیطان در فرد مجنون نفوذ مى کند، به همین جهت قرآن آن را کنایه از جنون دانسته است. ب ـ مراد معناى حقیقى جمله است نه کنایى آن. نسبت جنون به شیطان از این جهت است که خداوند مجازات این انسان هاى گنهکار را، سلطه شیطان بر آنها قرار داده است; و تسلّط شیطان سبب نگرانى و جنون آنها مى گردد. |
?تناسب جرم ها و مجازات ها بعضى از مفسّران معتقدند: مجازاتى که در قرآن مجید براى گناهى مشخص شده است، با آن گناه مناسبت دارد; مثلا مجازاتى که براى رباخواران بیان شده، با عمل ربا ارتباط دارد; زیرا همانگونه که رباخوار با عمل زشت خود اقتصاد یک جامعه را از تعادل خارج مى سازد و چرخ اقتصاد را از حرکت باز مى دارد، خود او نیز در جهان آخرت به همین سرنوشت گرفتار خواهد شد. در روایتى از امام باقر(علیه السلام) نقل شده است که حضرت فرمودند: «اَلظُّلْمُ فِى الدُّنْیا هُوَ الظُّلُماتُ فِى الآخِرَةِ» ظلم در دنیا سبب تاریکى آخرت است.(1) در این روایت نیز گناه ظالم با مجازات آخرتش مناسبت دارد; چه این که ظالم با ظلم خود، جهان را در نظر مظلوم تیره و تار مى کند. بر همین اساس خود ظالم نیز مجازاتش تیرگى و ظلمت در آخرت است.
1- میزان الحکمه، باب 2448، حدیث 11108، روایات دیگرى نیز در همین باب وجود دارد که بر همین منظور دلالت دارند. |
?فلسفه تحریم ربا از این جهت که رباخوارى موجب مفاسد متعدّدى مى گردد، تحریم آن نیز فلسفه هاى مختلفى دارد که به بعضى از آن اشاره مى شود: الف ـ یکى از فلسفه هاى تحریم ربا، مسأله ظلم است که در آیه 279 سوره بقره و در آیات دیگر بدان اشاره شده است. ب ـ فلسفه دیگر آن، برچیده شدن سنّت حسنه «قرض الحسنه» است. این مطلب در روایات فراوانى وارد شده است که یکى از آنها، روایتى است که «سماعه» از امام صادق(علیه السلام) سؤال مى کند: «اِنّى رأیتُ اللّهَ تعالى قَدْ ذَکَرَ الرِّبا فى غَیْرِ آیة وَ کَررَّه؟ قال(علیه السلام): اَوَ تَدْرى لِمَ ذاکَ؟ قُلْتُ: لا، قال(علیه السلام): لِئلاّ یَمْتَنِعَ النّاسُ مِنَ اصْطِناعِ الْمَعْرُوفِ» خداوند متعال در آیات متعدّدى مسأله ربا را مطرح فرموده است. امام(علیه السلام) از سماعه پرسیدند: آیا علّت آن را مى دانى؟ سماعه عرض کرد: خیر. امام(علیه السلام)فرمودند: علّت آن، این است که مردم از کارهاى شایسته ]و قرض الحسنه[(1) باز نمانند.(2) یعنى، وقتى رباخوارى رواج یابد، سنّت نیکوى وام و قرض الحسنه از بین مى رود; و عواطف انسانى مى میرد; و سودپرستى و افزون طلبى جایگزین آن مى گردد. از این رو، رباخوارى در دین مقدّس اسلام ممنوع گشته است.(3)
1- در روایت 11، باب یکم از ابواب الرّبا، جلد 6، وسائل الشّیعه، «صنایع معروف» به «قرض الحسنه» تفسیر شده است.2- وسائل الشّیعه، جلد 12، ابواب الرّبا، باب 1، حدیث 3، و روایات 4، 9، 10، 11 باب 1 نیز بر همین مضمون دلالت دارند. 3- براى توضیح بیشتر به کتاب «ربا و بانکدارى اسلامى» از سلسله درس هاى حضرت آیة اللّه العظمى مکارم شیرازى ر.ک. |
?رابطه «اخلاق» و «اقتصاد» در اسلام بین اقتصاد اسلامى و اقتصاد مادّى، تفاوت فراوانى وجود دارد. مهمترین فرق بین او دو، این است که اقتصاد اسلامى، با اخلاق و اصول انسانى آمیخته و توأم است; در حالى که اقتصاد مادّى، نه تنها از عاطفه و اخلاق خالى است، بلکه اصل حاکم بر آن منافع مادّى است. از این جهت هر چیزى که در تعارض و تضادّ با آن باشد، فداى منافع مادّى مى گردد. تولید موادّ مخدر و درآمد آن ـ در حالى که بر خلاف اصول انسانى است ـ در نظر بسیارى از کشورهاى دنیا مهم شمرده شده است. حتّى دولت هایى که به ظاهر با آن مبارزه مى کنند و گاهى براى ریشه کن کردن آن کنفرانس ها و همایش هاى متعدّدى برگزار مى کنند، در این تجارت پر سود سهم بسزایى دارند. براى طرفداران این مکتب، فساد نسل جوان، تزلزل پایه هاى اخلاقى و فروپاشى خانواده ها اهمیّت ندارد; آنچه براى آنها مطرح هست، خود دوستى با حفظ منافع شخصى است. تجارت انسان و خرید و فروش کودکان، اگرچه با هیچ یک از اصول انسانى و حقوق بشر سازگار نیست; ولى براى طرفداران دروغین حقوق بشر، جایز شمرده شده است و بصورت غیرعلنى بر آن اعتراف دارند! سلاح هاى کشتار جمعى، بمب هاى شیمیایى، موشک هاى دوربرد زمین به هوا، بمب هاى خوشه اى و میکروبى و امثال اینها را چه کسانى در اختیار دولت عراق قرار داد، تا به وسیله آن جنایت هاى شرم آورى بر ایران اسلامى بیافرینند؟ چرا در این هنگام طرفداران حقوق بشر ساکت بودند و اعتراضى نداشتند؟! ولى به محض حمله عراق به کویت فریاد اعتراض آمیز طرفداران حقوق بشر بلند مى شود و حکم به خلع سلاح عراق مى دهند. سرّ این رخدادها روشن است; زیرا زمانى منافع استکبار، اقتضا مى کند که دولت عراق تا دندان مسلّح باشد و زمان دیگر، منافع آنان با خلع سلاح عراق تأمین مى گردد. از این رو، ملاک در نظر آنها منافع مادّى است و اصول انسانى تحت الشّعاع آن قرار دارد. ولى اصل حاکم بر اقتصاد اسلامى اخلاق است; و تحصیل منافع باید در سایه حفظ ارزش هاى اخلاقى باشد; بر همین اساس اسلام معامله اى را که منشأ فساد باشد، حرام شمرده است; مثلا اگر تأسیس مراکز فحشا در اسلام ممنوع است; یا اگر شراب فروشى و دایر کردن قمار خانه ها در اسلام حرام اعلام شده; و یا اگر تأسیس بانک هاى رباخوار در اسلام جایز نیست، همه و همه بدین جهت است که این گونه کارها منشأ مفاسد زیادى است و با اخلاق اسلامى سازگار نیست. ارزش هاى اخلاقى که بر اقتصاد اسلامى حاکم است، اصل هاى فراوانى دارد که به بعضى از آنها اشاره مى گردد: الف ـ یکى از اصول حاکم بر اقتصاد اسلامى، پیام آیه شریفه (لاتَظْلِمُونَ وَ لاتُظْلَمُونَ) است، یعنى فعّالیّت هاى اقتصادى باید به گونه اى تنظیم شود که هیچ یک از فروشنده و خریدار مورد ستم قرار نگیرند.(1) ب ـ جلب منفعت و دفع ضرر عمومى: براساس این اصل، منفعت شخصى فداى منفعت جمعى مى گردد. از این رو، پرداختن به شغل هاى مورد نیاز جامعه، واجب است; مثلا اگر جامعه به تعدادى معلّم نیازمند باشد، بر کسانى که قدرت این کار را دارند، واجب است که به امر تعلیم و تربیت بپردازند. از طرف دیگر، مشاغلى که براى جامعه ضرر دارد ـ اگرچه منفعت شخصى داشته باشد ـ حرام شمرده شده است; مثلا شراب فروشى و هر نوع فعّالیّتى که مناسب با آن باشد، ممنوع شده است. به همین جهت، بر اساس روایات متعدّدى، کاشت درخت انگور به نیّت شراب سازى، باغدارى چنین باغى، چیدن چنین انگورى، حمل و نقل آن و... حرام است.(2) ذکر این مطلب لازم است که اصول اخلاقى نه تنها در واجبات و محرّمات، بلکه در مستحبّات و مکروهات نیز حاکم است. از این رو، در فقه اسلامى «تلقّى رُکبان» کراهت دارد. منظور از «تلقّى رکبان» این است که عدّه اى در خارج از شهر و روستا در کمین کاروان هاى تجارى قرار گیرند تا اگر کسى جنسى را وارد کرد، قبل از آن که صاحب جنس از قیمت شهر مطّلع گردد. اجناس او را بخرند. این عمل را بعضى از فقها حرام و بعضى دیگر مکروه دانسته اند.(3) و نیز شغل کفن فروشى در اسلام مکروه شمرده شده است; زیرا چنین کسى منتظر مرگ دیگران است و این امر سبب قساوت قلب او مى گردد. ج ـ هدایت سرمایه به سمت آخرت: این اصل از آیه 77 سوره قصص استفاده شده است که فرموده است: «وَابتَغِ فِیما آتاکَ اللّهُ الدّارَ الاْخِرَةَ وَ لا تَنْسَ نَصیبَکَ مِنَ الدُّنْیا وَ اَحْسِن کَمآ اَحْسَنَ اللّهُ اِلَیْکَ وَ لاتَبْغِ الْفَسادَ فِى الاَْرْضِ اِنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ» و در آنچه خدا به تو داده است، سراى آخرت را بطلب; و بهره ات را از دنیا فراموش مکن; و همان گونه که خدا به تو نیکى کرده، نیکى کن; و هرگز در زمین در جستجوى فساد مباش، که خدا مفسدان را دوست ندارد. بر اساس این آیه، در صورتى سرمایه ارزشمند است که در مسیر آخرت هدایت شود و به تعبیر دیگر، هم نیاز دنیا را برآورده سازد و هم توشه اى براى آخرت باشد. در نتیجه حاکم بر اقتصاد اسلامى، ارزش هاى اخلاقى است; در حالى که اقتصاد مادّى فاقد این ارزشهاست و طرفداران این مکتب همه چیز را فداى منافع خود مى پندارند.
1- سوره بقره، آیه 279.2- وسائل الشّیعه، جلد 12، ابواب ما یکتسب به، باب 55، حدیث 3 و 4 و 5. 3- شرح لمعه، جلد 1، صفحه 331. |