سفارش تبلیغ
صبا ویژن
پایگاه مقاومت شهدا
   مشخصات مدیر وبلاگ
 
    آمارو اطلاعات

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 2
کل بازدید : 29453
کل یادداشتها ها : 182

نوشته شده در تاریخ 90/3/21 ساعت 9:56 ص توسط جواد قاسم آبادی


اسوه اخلاق در ارزش هاى اخلاقى

جضرت على(علیه السلام) در عهدنامه مالک اشتر(1) همه اقشار جامعه را، از جمله:

افسران، قضات، علما، تجّار، کشاورزان، وزرا، مسئولان کشورى و... مورد سفارش قرار مى دهند; ولى وقتى به قشر محروم جامعه مى رسند، تعبیر زیبایى دارند که آن تعبیر در مورد هیچ یک از گروه هاى فوق دیده نمى شود. آن حضرت مى فرمایند: «ثُمَّ اللّهَ اللّهَ فى الطَّبَقَةِ السُّفْلَى مِنَ الَّذینَ لاَ حِیلَةَ لَهُمْ...» اى مالک! خدا را خدا را درباره طبقه محروم جامعه فراموش نکن! کسانى که گریزى براى آنها نیست; و نیازمند و از کار افتاده اند. مبادا اینها را به دست فراموشى بسپارى! در میان این گروه، عدّه اى اظهار فقر و نیاز مى کنند، ولى عدّه دیگر راضى به اظهار فقر نیستند که باید بدون تقاضا به آنها بخشش کنى، بخشى از بیت المال را مخصوص این افراد قرار بده. به کسانى که در دست رسند، خود نظارت کن; و کسانى که دور هستند، نمایندگان مطمئنّى را برگزین تا به امور آنان رسیدگى کنند. با آنها به گرمى برخورد کن تا احساس شخصیّت کنند. تمام احتیاجات آنها را برآورده ساز حتّى امور جزیى آنها از نظر تو مخفى نماند و گرنه مورد بازخواست خداوند قرار خواهى گرفت. در ایّام هفته ساعت یا روزى را معیّن کن تا مردم آزادانه با تو ملاقات کنند و مشکلاتشان را در میان بگذارند; چه این که گاهى وسطه ها اخبار و رخدادها را ناقص به تو مى رسانند و...»

آفرین بر این سخنان زیبا، که چون خورشید بعد از هزار و اندى سال مى درخشد و روز به روز بر زیبایى و درخشش آن اضافه مى گردد; و هزاران آفرین بر گوینده این سخنان جاوید، که شایسته است زمامداران عالم آن را با آب طلا بنگارند و سرلوحه کار خود قرار دهند.

عجبا! این اسوه اخلاق، یک زمامدار و حاکم است که این گونه درباره مردم مستضعف و محروم سفارش مى کند! دولت مردان دنیاى غرب نیز نوع دیگرى از زمامدارانند که براى جلب منافع خود به مرگ هزاران نفر از این انسان هاى محروم راضى هستند. تفاوت ره از کجاست تا به کجا؟!

سؤال: گاهى حفظ ارزش هاى اخلاقى، سبب کاهش رشد اقتصادى مى گردد. بنابراین، جمع بین ارزش هاى اخلاقى و رشد اقتصادى چگونه ممکن است؟

پاسخ: نظام ما یک نظام ارزشى است و آنچه براى ما مهم شمرده شده، حفظ ارزشهاست; علاوه بر این مراعات اصول اخلاقى و آمیختگى اخلاق با اقتصاد سبب عقب ماندگى نمى شود، بلکه این اقتصاد غیر ارزشى است که در همین دنیا زیان هایى مى آفریند که قابل جبران نیست.

مگر عامل عمده جنگ جهانى دوّم، همین اقتصاد غیر ارزشى نبود! جنگى که تعدادى از کشورها را کاملا ویران و تعداد دیگر را نیمه خراب کرد. فاجعه دردناکى که 30 میلیون قربانى بر جاى گذاشت; جنگى که 30 میلیون معلول به یادگار گذاشت. آیا اقتصاد عقب مانده ـ البتّه به تعبیر طرفداران مکتب مادّى ـ بهتر است یا چنین اقتصاد پیشرفته اى؟!

باید دانست که عمران و آبادى جهان نیز در سایه اقتصاد ارزشى تحقّق مى یابد.


1- نامه 53 نهج البلاغه، ذکر این مطلب لازم است که این عهدنامه از طولانى ترین و جامع ترین فرمان هاى حضرت على(علیه السلام) است. بى شک این فرمان براى تمام رؤساى حکوت ها مفید است; زیرا آن قدر سخنان آن حضرت با طراوت و با حکمت است که در هر عصر و زمانى این سخنان نوآور است.

  ?على(علیه السلام) و هدیه شبانه
 

یکى از نامه هاى گرانقدر نهج البلاغه، نامه آن حضرت به «عثمان بن حنیف» فرماندار بصره است.(1) اشعث بن قیس منافق ـ که عامل بسیارى از مفاسد و اختلافات در دوران خلافت حضرت على(علیه السلام) بود ـ با کسى به نزاع برخاست. پرونده این نزاع به دست مبارک امیر المؤمنین(علیه السلام) رسید. قرار بر این شد که روز بعد حضرت درباره این دو، قضاوت کند. شب هنگام درِ خانه آن حضرت به صدا درآمد. حضرت در را باز کردند; دیدند اشعث با ظرفى پر از حلوا جلوى در ایستاده است. وقتى حضرت امیر(علیه السلام) او و کاسه حلوایش را مشاهده کردند، نگاه تندى به او افکندند و فرمودند: «آیا این کاسه حلوا رشوه است؟ یا صدقه؟ یا زکات؟ على، نه اهل رشوه است تا به سبب رشوه بر خلاف حق قضاوت کند و نه اهل صدقه و زکات، که اینها بر بنى هاشم حرام است.

اشعث که از این برخورد قاطع و تند امیر زمامداران، دست و پاى خود را گم کرده بود، گفت: نه، هیچ کدام نیست، بلکه هدیه است! هر مسلمانى حق دارد به مسلمان دیگر هدیه دهد. ]این کار در واقع کلاه شرعى بود که متأسّفانه در عصر ما نیز صورت مى گیرد و رشوه در لباس هاى دیگر، تحت عناوینى از قبیل: هدیه، انعام، شیرینى، حق و حساب و مانند اینها تحقّق مى پذیرد.[

حضرت که چهره هزار رنگ اشعث را مى شناخت، به نیّت واقعى او واقف گشته، فرمودند: اشعث! آیا دیواه شده اى؟ یا عقلت را از دست داده اى؟! یا هذیان مى گویى؟! تو نیمه شب با این کاسه حلوا مى خواهى على را بفریبى و او را به ظلم دعوت کنى تا فردا به نفع تو حکم دهد! اشعث تو مرا با خود مقایسه کرده اى! بگذار تا خود را بشناسانم: اشعث این حلوا که سهل است چون این حلوایى که من دیدم، گویا با آب دهان مار مخلوط گشته ]اگر چه ظاهرى زیبا دارد; ولى باطنش بسیار کثیف است.[ به خدا قسم اگر آسمان هاى هفت گانه را به على دهند تا بر مورچه اى ظلم کند، چنین نخواهد کرد.

حال، آیا دنیایى با چنین زمامدارى امن و امان است یا جهانى که حاکمانش هستى کشور خویش را در مقابل یک زن آلوده مصالحه مى کنند؟! این کجا و آن کجا! بنابراین، بر عهده هر مسلمانى است که ارزشهاى انسانى را فرا گیرد و چرخ اقتصاد را توأم با ارزشهاى انسانى به حرکت درآورد.


1- چهل و پنجمین نامه نهج البلاغه، که حاوى بسیارى از مسایل اقتصادى است.

  ?مباحث تکمیلى آیه

  ?1ـ رباخوارى در عصر ما
 

در زمانهاى گذشته، رباخوارى محدود بود. در هر جامعه اى چند شخص ثروتمندى وجود داشت که به انسان هاى نیازمند وام مى پرداختند; و پس از مدّتى اصل پول را به همراه سود آن باز مى ستاندند و این کار را پیشه خود مى دانستند; ولى در عصر و زمان ما، علاوه بر گسترش رباخوارى بین افراد جامعه، متأسّفانه این عمل زشت بین ملّت ها و کشورها نیز سرایت کرده است. اکنون چندین کشور ثروتمند با رباخوارى، کشورهاى سوّم را در دام خود گرفتار کرده اند این مرض مُسرى و مرگ آور چنان در پیکر اقتصادى بعضى از کشورهاى مستضعف سرایت نموده است که باید تمام سود خالص ملّى را صرف درمان این بیمارى کنند.

از این رو فاصله طبقاتى بین کشورهاى ثروتمند و جهان سوّم روز به روز بیشتر مى گردد و اگر به همین صورت ادامه یابد، بسیارى از این کشورهاى استثمار شده، به خاک سیاه خواهند نشست. به عنوان مثال، یکى از علّت هاى متزلزل و نابسامان وضع اقتصاد کشورهاى جنوب شرق آسیا، همین مسأله رباخوارى است.

رباخواران جهان بعد از جنگ تحمیلى ـ که ملّت شجاع ایران از این امتحان بزرگ الهى نیز سرافراز بیرون آمد ـ این دام را براى ما نیز گستردند. درِ کیسه بذل و بخشش خود را به روى ما گشودند و مقدارى ما را آلوده این وام ها کردند; ولى بحمداللّه مسئولان کشور خیلى زود متوجّه این زهر خطرناک شدند و دریافت چنین وام هایى را متوقّف ساختند; و اقساط آنها را تدریجاً پرداختند و کشور را از این دام نجات دادند.

علاوه بر این نوع رباخوارى که ذکر شد، نوع دیگرى از رباخوارى در عصر ما وجود دارد که از نوع پیشین زشت تر و قبیح تر خواهد بود و آن رباخوارى با سرمایه خود مردم است. اگر در گذشته شخص رباخوار با سرمایه خود مرتکب این عمل زشت مى شد; ولى اکنون بانکهاى ربا که سرمایه شان از آن مردم است، به امر رباخوارى اشتغال دارند که قطعاً این عمل، مفاسد بیشتر با عذاب هاى شدیدترى در پى خواهد داشت.

  ?2ـ آیا فعّالیّت بانکها بدون رباخوارى ممکن است؟
 

برخى بر این عقیده اند که در این عصر اقتصاد بدون ربا، قادر به فعّالیّت نیست. از این رو، منع از رباخوارى توقّف فعالیّت بانکها را در پى خواهد داشت و نتیجه این توقّف رکود اقتصادى است. به عبارت دیگر، مسأله ربا آن چنان با اقتصاد آمیخته گشته که تفکیک ناپذیراست.

این نوع تفکّر و باور غلط از ناحیه افرادى القا مى شود که خود باخته و غرب زده هستند. البتّه جا دارد که کشورهاى ثروتمند، چنین تبلیغاتى را از طریق ایادى خود داشته باشند; زیرا این تفکّر مطابق با منافع آنهاست و آنها مطالب را مطابق منافع خود به دیگران القا مى کنند. در حالى که این تفکّر نادرست است.

بانکهاى اسلامى اگر بر اساس آیین نامه هاى مصوّب عمل کنند و مردم هم از متن قرار داد مطّلع گردند و بر آن وفادار بمانند، مشکل ربا پیش نخواهد آمد. هم سپرده گذاران بهره مند خواهند شد; و هم بانکها استفاده سرشارى خواهند برد; و هم چرخ اقتصاد کشور به حرکت در خواهد آمد.

یکى از عقود اسلامى ـ که در آیین نامه بانکدارى نیز وارد شده ـ عقد «مضاربه» است، که تنها به تجارت اختصاص ندارد.(1) بلکه سرمایه گذارى در امر تولید، صنعت، دامدارى، کشاورزى، خدماتى و... را نیز شامل مى شود.

در عقد مضاربه، مشترى سرمایه خود را در اختیار بانک قرار مى دهد و بانک با قرارداد مضاربه سود هر یک را مشخّص مى کند. البتّه تعیین سود باید درصدى از منفعت کار باشد; نه درصدى از اصل سرمایه. مشترى مى تواند به بانک وکالت دهد تا سهم او را از سود به مبلغ معیّنى مصالحه کند و هر ماه آن را دریافت نماید; لکن در پایان قرار داد، سود پرداخت شده محاسبه گردد. آن گاه به بانک وکالت مطلق مى دهد تا در هر یک از امور مذکور که مایل بود سرمایه گذارى صورت گیرد; و بانک هم باید به آن عمل نماید.

در این صورت بدون آن که مشکل ربا ایجاد شود، هم صاحب پول بهره مند مى گردد و هم بانک نصیب خود را از سرمایه گذارى به دست مى آورد و هم براى این که چرخ اقتصاد جامعه راکد نماند، تجارت سالمى صورت مى پذیرد.

باید توجّه داشت در این گونه موارد عقود شرعى باید تحقّق پذیرد و گرنه به مجرّد روى کاغذ آوردن، این عقود شرعى، چیزى را عوض نمى کند و مشکل ربا به قوّت خود باقى مى ماند. بنابراین، قطعاً حذف ربا از بانکها امکان پذیر است. چنان که در صدر اسلام و در عصر ظهور پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) در مکّه و مدینه رباخوارى رواج داشت و جزء اقتصاد آن زمان محسوب مى شد; ولى با ظهور اسلام و حکم حرمت ربا، این پدیده شوم به دست فراموشى سپرده شد و در اقتصاد آنها هیچ وقفه اى ایجاد نشد.


1- علما در این مسأله اختلاف نظر دارند. بعضى معتقدند: مضاربه تنها در تجارت صورت مى پذیرد و برخى بر این باورند که امور دیگر را نیز در بر مى گیرد.

  ?3ـ حکم سپرده ها و وام ها
 

آیا سپرده هایى که مردم در اختیار بانکها قرار مى دهند و هر ماه سود معیّنى دریافت مى کنند، مشروع و حلال است؟ و نیز وام هایى که بانکها در اختیار مشتریان خود مى گذارند و در صدى سود از آنها دریافت مى کنند چه حکمى دارد؟

قبل از پاسخ به این دو سؤال، مناسب است به عنوان مقدّمه، فلسفه این نوع سپرده گذارى و پرداخت وام ذکر شود:

بسیارى از مردم داراى سرمایه اى هستند ـ مانند پولى که از راه ارث به آنها رسیده، یا کارگر و کارمندى که بازخرید شده اند، یا از طریقى پس اندازى به دست آورده است و... ـ ولى توان و مدیریّت به کارگیرى سرمایه خود را در امر اقتصاد ندارند. از طرف دیگر، بسیارى از مردم داراى مدیریّت اقتصادى قوى هستند; لکن سرمایه در دست ندارند; مانند بسیارى از جوانان فارغ التحصیل دانشگاهها که هم مدیریّت دارند و هم توان و نشاط کار; ولى فاقد سرمایه اند.

در این جا بانکها مى توانند براى آن دو قشر جامعه کمک مؤثّرى داشته باشند. به این صورت که بانکها سرمایه اى را در اختیار افراد توانمند بى سرمایه قرار دهند تا آنها بر اساس قرارداد، در امر تجارى سرمایه گذارى کنند و از سود به دست آمده درصدى به خود و درصدى به بانک تعلّق دهند; سپس طى اقساطى، اصل سرمایه را به بانکها بازگردانند.

از سوى دیگر، بانکها مى توانند سرمایه افراد ناتوان و فاقد مدیریّت را در اختیار خود بگیرند و با مشارکت در امر سرمایه گذارى مفید، سهمى از سود به دست آمده را به صاحبان سرمایه اختصاص دهند.

بدین ترتیب، اگر این دو نوع مشارکت سرمایه و کار بر اساس عقد شرعى صورت پذیرد، هیچ اشکالى در شرعیّت آن ایجاد نخواهد شد.

براى تحقّق این امر، مطالب ذیل توصیه مى گردد:

1ـ به کارمندان بانکها آموزش داده شود تا احکام بانکدارى اسلامى و عقود شرعى مربوط به آن را فراگیرند و در اجراى قوانین ملزم باشند.

2ـ افراد عالم و مطّلع به احکام شرعى بانکدارى، مسایل بانکدارى اسلامى را با بیانى ساده براى مردم تبیین و روشن سازند، مخصوصاً خطرات ربا و حکم شدید و برخورد بسیار تند اسلام را درباره رباخواران کنند.

3ـ شایسته است که بانکها بین سود سپرده ها و وامها توازن برقرار کنند و این گونه نباشد که سود وام، بیشتر از سود سپرده هاى مردمى باشد، و نیز در احیاى هر چه بیشتر قرض الحسنه، گام هاى مؤثّرى بردارند.

* * *

  ?4ـ آیاتى دیگر درباره ربا
 

براى تکمیل بحث، به سه آیه درباره احکام و جزیّیات ربا اشاره مى گردد:

الف ـ خداوند در آیه 278 سوره بقره فرموده است: «یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ ذَرُوْا ما بَقِىَ مِنَ الرِّبا اِنْ کُنْتُمْ مُؤمِنِینَ» اى کسانى که ایمان آورده اید! از ]مخالفت فرمان[ خدا بپرهیزید، و آنچه از ]مطالبات[ ربا باقى مانده است، رها کنید; اگر ایمان دارید.

آغاز این آیه، خطاب به مؤمنان است و پایانش نیز مشروط به ایمان شده است. معناى این حُسن مطلع و حُسن ختام، این است که رباخوارى با روح ایمان ناسازگار است و فرد رباخوار مؤمن نیست.

  ?شأن نزول آیه فوق
 

بعضى از ثروتمندان مسلمان، از وام هاى ربوى که قبلا پرداخته بودند، مطالبات ربوى داشتند. از جمله این افراد، عبّاس بن عبدالمطلب و خالدبن ولید بودند. وقتى آیه تحریم ربا بر پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) نازل شد، اینها گفتند: پول ما در دست مردم است و ما قبل از تحریم ربا به آنها وام پرداختیم. اکنون تکلیف ما چیست؟ بر این اساس، آیه شریفه نازل شد و فرمود: تنها حق دارید اصل سرمایه را بازگردانید; ولى چنانچه ایمان دارید، باید سود ربوى آن را رها سازید. آن هنگام که حکم تحریم ربا بر پیامبر(صلى الله علیه وآله) نازل شد، حضرت فرمودند: «تمام رباهایى که از زمان جاهلیّت باقى مانده بود، باطل کردم و اوّلین ربایى که باطل نمودم، رباى عمویم، عبّاس بن عبدالمطلب بود».(1) از فرمایش پیامبر(صلى الله علیه وآله)استفاده مى گردد که در اسلام، تقدّم رابطه بر ضابطه بى معناست.

ب ـ در آیه بعد خداوند مى فرماید: «فَاِنْ لَّمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْب مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ وِ اِنْ تُبْتُمْ فَلَکُمْ رُءُوسُ اَمْوالِکُمْ لاتَظْلِمُونَ وَ لاتُظْلَمُونَ» اگر چنین نکنید (به رباخوارى ادامه دهید)، بدانید که خدا و رسولش با شما پیکار خواهند کرد. و اگر توبه کنید، سرمایه هاى شما ]اصل سرمایه، بدون سود[ از آن شماست ]با این کار، [نه ستم مى کنید و نه بر شما ستم وارد مى شود.(2)

باید توجّه داشت که در صدر آیه، اعلام جنگ از ناحیه خدا و رسولش است; نه از ناحیه رباخواران! زیرا «فَأذَنُوا» به معناى «فَاعْلَمُوا» یا «فَایْقَنُوا» است; یعنى بدانید یا یقین کنید که خدا و رسولش با شما مى جنگند. ولى اگر جمله فوق «فَآذِنُوا» خوانده شود ـ چنان که بعضى تصوّر کرده اند و این قرائت غیر معروف است ـ اعلام جنگ از ناحیه رباخواران است.(3)

ج ـ آیه 280 سوره بقره نیز مى فرماید: «وَ اِنْ کانَ ذُو عُسْرَة فَنَظِرَةٌ اِلى مَیْسَرَةوَأَنْ تَصَدَّقُوا خیرٌلَکُمْ اِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ».

اگر بدهکار توان بازپرداخت اصل سرمایه و بدهى شما را نداشت، او را تا هنگام توانایى مهلت دهید و چنانچه اصلا قدرت پرداخت را نداشت، آن را به عنوان صدقه و انفاق در راه خدا به حساب آورید. در صورتى که بدانید منافع این کار براى شما بهتر است.از مجموع این آیات استفاده مى گردد که ربا در نزد خداوند، گناهى بزرگ و خطرناک شمرده شده است و تعبیراتى که در این زمینه ذکر شده، درباره هیچ گناهى وارد نگشته است.

* * *

 


1- مجمع البیان، جلد 2، صفحه 392.

2- سوره بقره، آیه 279.

3- از تعبیر آیه معلوم مى شود که رباخواران با ارشاد و تذکّر از رباخوارى اجتناب نمى کنند. از این رو، حکومت اسلامى مى تواند آنها را وادار به اجتناب از رباخوارى کند.

  ?فصل یازدهم

  ?دهمین مثال: خلقت شگرف حضرت عیسى بن مریم(علیهما السلام)
 

خداوند متعال در آیه 59 سوره آل عمران مى فرماید: «اِنَّ مَثَلَ عِیسى عِندَ اللّهِ کَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُراب ثُمَّ قالَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ» مثل عیسى در نزد خدا، همچون آدم است که او را از خاک آفرید; سپس به او فرمود: «موجود باش!» او هم فوراً موجود شد. ]بنابراین، ولادت مسیح بدون پدر، هرگز دلیل بر اولوهیّت او نیست.[

  ?شرح و تفسیر

قرآن مجید از آیه 45 تا 59 سوره آل عمران درباره حضرت عیسى بن مریم(علیه السلام)سخن مى گوید و مراحل مختلف زندگى او را از قبیل: کیفیّت تولّد، پرورش و رشد او، رسالت و پیامبرى، معجزات و کرامات، عروج آن حضرت به آسمان و... مورد بررسى قرار مى دهد. در این آیه مورد بحث نیز قرآن در صدد برآمده تا شبهه اى را که نسبت به حضرت عیسى وجود دارد، برطرف سازد.

سؤال: چگونه ممکن است انسانى بدون داشتن پدر، تنها از مادر متولّد شود؟ و چگونه تولّد انسانى بدون ترکیب اسپرم و اُوول (نطفه مرد و زن) ممکن است؟

آیه مثل در صدد پاسخ به این شُبه است که: «مگر حضرت آدم(علیه السلام) پدر داشت؟! آفرینش او که سخت تر از تولّد عیسى بود; چون او نه پدر داشت و نه مادر; همان خدایى که آدم را بدون پدر و مادر آفرید، قادرست که عیسى بن مریم را بدون پدر بیافریند!

این گونه کارها در نزد خداوند دشوار نیست. خداوند همین که اراده کند، ایجاد مى شود. «ثُمَّقالَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ»(1) فرمان همان و ایجاد شدن همان.

آفرینش مخلوقات در نزد خداوند چنان است که بین کوچکى و بزرگى; راحتى و سختى، هیچ تفاوتى وجود ندارد. اگر خداوند بخواهد جهانى مانند جهان کنونى با این همه کهکشان ها و ستارگان ـ که آمار آن عجیب و وسعت آن حیرت آور است ـ بیافریند، به محض فرمان، ایجاد صورت مى گیرد.

اگر انسان در هنگام نماز به چنین خداوندى فکر کند و بیندیشد که در مقابل چه خداى قادرى ایستاده است; و احساس کند که «هیچ» با «همه چیز» صحبت مى کند، مسلّماً حال دیگرى در نماز پیدا خواهد کرد.



1- مضمون این آیه، در هشت آیه از قرآن مجید تکرار شده است.

  ?قدرت خداوند در کلام امیرالمؤمنین(علیه السلام)
 

على(علیه السلام) در خطبه 185 نهج البلاغه، درباره قدرت خداوند جملات زیبایى دارد که به چند نمونه آن اشاره مى کنیم: «لَوْ فَکَّرُوا فى عَظیمِ الْقُدْرَةِ وَ جَسیمِ النِّعْمَةِ لَرَجَعُوا اِلَى الطَّریقِ وَ خافُوا عَذابَ الْحَریقِ...» اگر مردم در قدرت عظیم خداوند و نعمت هاى فراوان او مى اندیشیدند، حتماً هدایت مى شدند و از عذاب الهى مى ترسیدند; ولى افکار مردم بر اثر هوى و هوس، ناتوان شده و حجاب هاى خودپرستى جلو دیدگان آنها را گرفته است; نه چشم بینا دارند و نه قلب پذیرا. نگاهى به این موجودات کوچک و ریز بیفکن که چگونه خلقت اینها را شگفت انگیز آفریده است! تمام اجزاء و اندامى که یک حیوان بزرگ آن را داراست، خداوند براى این موجودات نیز آفریده است.

سپس حضرت خلقت مورچه را مورد بررسى قرار داده، نکات لطیف و ظریفى را درباره آن بیان مى فرماید.

یکى از حجاب هایى که سبب مى شود، شگفتى هاى آفرینش مورد توجّه انسان قرار نگیرد، حجاب عادت است; زیرا عادت باعث مى شود که عظمت چیزى از یاد برود; مثلا همین مورچه که معمولا مورد دید همگان است، براى انسان عادى شده است و این عادت سبب شده است که به شگفتى آن توجّه نشود. چه این که اگر مورچه با یکى از پیشرفته ترین صنایع بشر مقایسه گردد، آن وقت عظمت قدرت خداوند آشکار مى شود.

یکى از صنایع پیشرفته بشر هواپیماست که این هواپیما مسافران و بارهاى زیادى را حمل و نقل مى کند و داراى قسمت و اجزاى متفاوتى است که همانند یک شهر کوچک مى ماند. اگر این هواپیما ـ که نهایت قدرت نمایى بشر است ـ با مورچه ـ که یکى از صنایع کوچک قدرت بى پایان خداوند است ـ مقایسه گردد، خواهیم دانست که مورچه از هواپیما عظیم تر و شگفت آورتر است; زیرا این موجود کوچک با این جثّه ریز خود، همه چیز را داراست. اجزا و دستگاههایى از قبیل: چشم، گوش، پا، نیروى جاذبه، نیروى دافعه، نیروى جذب و هضم غذا، دستگاه تخلیه فضولات، دستگاه تولید مثل، قدرت خانه سازى و انبارسازى، تهیّه مواد غذایى و نگهدارى آن بطورى که فاسد نشود و... واقعاً این موجود کوچک، یکى از شگفتى هاى آفرینش است که چگونه این همه اجزا و دستگاهها در بدن کوچک او جا گرفته است!

علاوه بر آن که هواپیما قدرت تهیّه مواد خوراکى، تولید مثل و... را ندارد، و فاقد بسیارى از دستگاههایى است که در درون مورچه است، خود به تنهایى قادر بر انجام کار نیست، بلکه عدّه اى تکنسین آن را به حرکت درمى آورند.

آرى! اگر انسان در قدرت عظیم و پایان ناپذیر خداوند اندیشه کند، هدایت مى شود و از آفرینش یک انسان فاقد پدر، تعجّب نمى کند. باید بر چنین خداى قادرى، با تمام وجود سجده کرد و بر چنان انسان کامل (على(علیه السلام)) که این قدرت وصف ناپذیر را زیبا توصیف نموده است، درود و سلام فرستاد.

  ?درباره پیدایش انسان دو نظریّه عمده وجود دارد:
 

1ـ «تنوّع انواع». صاحبان این نظر معتقدند: آدم داراى خلقت مستقلّى بوده است، همان گونه که دیگر حیوانات نیز خلقت جداگانه اى داشته اند. این نوع برداشت را «ثبوت انواع» نیز مى گویند.

2ـ «تبدّل انواع». این نظر که در بین دانشمندان علوم طبیعى مشهور است، مى گوید: در ابتداى خلقت، تنها یک موجود تک سلولى وجود داشته که در دل دریاها شناور بوده است. این موجود با گذشت زمان رشد یافت; و سپس به ماهى تبدیل شد. ماهى نیز شروع به تولید مثل و تکثیر نسل نمود. آن گاه تعدادى از آن ماهى ها بر اثر امواج دریا به روى زمین پرتاب شدند و کم کم به سایر حیوانات تبدیل گشتند که از جمله آنها میمون و بوزینه است، پس از آن عدّه اى از بوزینگان تکامل و رشد یافته، تبدیل به انسان شدند.

آیا صاحبان این نظریّه (تبدّل انواع) دلیل قاطعى دارند؟

خیر; چون ریشه این تفکّر به میلیون ها سال قبل باز مى گردد و در آن زمان انسانى وجود نداشته، اطّلاعات دقیقى نرسیده است; تنها قرائن و شواهدى از باستان شناسان جمع آورى شده است که آن هم یقین آور نیست.

  ?تفاوت بین «نظریّه» و «قانون»
 

در مباحث علمى، آن دسته از مسایلى که در آزمایش مى گنجد، بعد از آن که مسیر آزمایش را طى کرد، تبدیل به یک قانون عملى مى شود; مثلا به وسیله آزمایش ثابت شده است که سرعت نور در هر ثانیه 300 هزار کیلومتر است. امّا آن دسته از مسایلى که در علوم تجربى نمى گنجد و قابل آزمایش نیست و براى اثبات آن از روى عقل به قرائن و شواهد موجود تمسّک مى جویند، «فرضیّه» نامیده مى شود.

از این رو، «تبدّل انواع» فرضیّه است، نه قانون. یکى از ویژگى هاى فرضیّه، احتمال عوض شدن و باطل شدن آن است. به عنوان نمونه، دانشمندان فرضیّه اى را مطرح کردند که انسان هاى چهل هزار سال قبل، غیر از انسان هاى امروز بودند; ولى باستان شناسان جمجمه هایى از دو میلیون سال پیش یافتند که کاملا شبیه به انسان امروزى است. بدین ترتیب فرضیّه قبل، باطل مى گردد.








طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ