بازدید امروز : 5
بازدید دیروز : 2
کل بازدید : 29457
کل یادداشتها ها : 182
فصل پانزدهم |
?چهاردهمین مثال: مبدأ و معاد خداوند در آیه 57 سوره اعراف به عنوان چهاردهمین مثل از مثلهاى زیبایى قرآن مى فرماید: «وَهُوَ الَّذى یُرْسِلُ الرِّیاحَ بُشْراً بَیْنَ یَدَى رَحْمَتِهِ حَتّى اِذآ اَقَلَّتْ سَحاباً ثِقالا سُقْناهُ لِبَلَد مَیِّت فَاَنْزَلْنا بِهِ الْماءَ فَاَخْرَجْنا بِهِ مِنْ کُلِّ الَّثمَراتِ کَذلِکَ نُخْرِجُ الْمَوْتى لَعَلَّکُمْ تَذکَّرُونَ». او کسى است که بادها را بشارت دهنده در پیشاپیش ]باران [رحمتش مى فرستد; تا ابرهاى سنگین بار را ]بر دوش[ کشند; ]پس[ ما آنها را به سوى زمینهاى مرده مى فرستیم; و به وسیله آنها، آب ]حیات بخش[ را نازل مى کنیم; و با آن، هر گونه میوه اى را ]نیز در قیامت[ زنده مى کنیم; شاید ]با توجّه به این مثال [متذکّر شوید! |
?دورنماى بحث آیه شریفه، پیام آور دو مطلب سرنوشت ساز است. صدر آیه، متضّمن توحید و خداشناسى و دلیلى قانع کننده بر اثبات مبدأ است. و ذیل آن، با ارائه مثال زیبایى بر جهان آخرت، اشاره به معاد دارد. اهمیّت مبدأ و معاد: مبدأ و معاد از مسایل بسیار مهمّى است که در قرآن مجید بطور گسترده مطرح شده است به گونه اى که حدود دو هزار آیه از آیات قرآن (یعنى یک سوم مجموع آیات قرآن) به معاد تعلّق گرفته است و یک سوم آن نیز آیات مربوط به مبدأ مى باشد. و این مطلب نشانه اهمیّت مبدأ و معاد و روز رستاخیز است. مسایلى که آیات بدان پرداخته اند، از قبیل: دادگاه عدل الهى; بهشت و جهّنم; نامه اعمال; تجسّم اعمال; معاد جسمانى; و میوه هاى بهشتى و... است. رمز این همه با اهمیّت شمردن معاد روشن است; زیرا انسان در صورتى در مسیر سعادت حرکت مى کند و به آن نائل مى شود که به دو اصل مهم معتقد باشد: نخست، اصل مبدأ و یکتاپرستى و دیگر، اعتقاد به معاد و بازگشت انسان به خدا. اعتقاد به خدا، به انسان مى آموزد که خداوند در همه جا و در همه حال مراقب انسان است (هُوَ مَعَکُمْ اَیْنَما کُنْتُمْ)(1) اعتقاد به معاد، مى آموزد که خداوند به تمام اسرار درونى انسان آگاه است و اعمال از نظر خدا پوشیده نیست (اِنَّ اللّهَ عَلیمٌ بِذاتِ الصُّدُور)(2)، (یَعْلَمُ خائِنَةَ الاَعْیُنِ وَ ما تُخْفِى الصُّدُورُ)(3) بنابر آیات قرآن، روز رستاخیز پرونده اعمال هر انسانى در دادگاه عدل الهى مورد بررسى قرار مى گیرد; دادگاهى که نه مى توان قاضى آن را فریب داد و نه شهود آن قابل انکار است. بر اساس آیه شریفه «فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّة خَیْراً یَرَهُ وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّة شَرّاً یَرَهُ»(4) و نیز آیه شریفه «لا یُغادِرُ صَغیرَةً وَ لا کَبِیرَةً اِلاّ اَحْصیها»(5)کوچکترین و بزرگترین عمل هر انسانى مورد قضاوت حضرت حق قرار مى گیرد و انسان در برابر آن مسئول است. توجّه به دو اصل مذکور سبب مى شود که انسان در همه حال خدا را بر اعمال خود ناظر بداند و معصیت نکند و چنانچه از یاد خدا غافل شد شیطان بر او مسلّط مى شود; همان گونه که آیه شریفه مى فرماید: «وَ مَنْ یَعْشُ عَنْ ذِکْرِ الرَّحْمنِ نُقَیِّضْ لَهُ شیطاناً فَهُوَ لَهُ قَرینٌ» هر کس از یاد خدا روى گردان شود، شیطان را به سراغ او مى فرستیم; پس همواره قرین و همراه او خواهد بود!(6)
1- سوره حدید، آیه 4 و آیه 7 سوره مجادله نیز به همین مضمون دلالت دارد.2- این جمله در آیات زیادى از قرآن مجید از جمله آیه 119 آل عمران آمده است. 3- سوره غافر، آیه 19. 4- سوره زلزل، آیه 7 و 8. 5- سوره کهف، آیه 49. 6- سوره زخرف، آیه 36. |
?جسمانى و روحانى بودن معاد معاد از نظر قرآن، جسمانى و روحانى است; یعنى در روز قیامت هم جسم انسان محشور مى شود و هم روح انسان. به عبارت دیگر، هم روح انسان مشمول نعمتها و عذابهاى الهى قرار مى گیرد و هم جسم; زیرا مقتضاى عدل الهى بر این نهاده شده است که اگر انسان در دنیا مرتکب ثواب یا گناهى شد چون جسم و روح به همراه یکدیگر انجام داده اند، در قیامت عذاب و پاداش نصیب هر دو شود. اساساً، در صدر اسلام آنچه موجب تعجّب منکران معاد واقع شد، معاد جسمانى بود نه روحانى; زیرا عقل بسیارى از مردم، در چشم آنهاست و تنها آنچه را مى بینند، باور مى کنند. از این رو، منکران معاد مى پرسیدند: چگونه ممکن است این انسان پس از مرگ و تبدیل شدن به خاک، دوباره زنده شود و با همین جسم و بدن خاکى در قیامت مورد ثواب و عذاب قرار گیرد؟ در پاسخ به این شبهه خداوند متعال در سوره سبأ آیه 7 و 8 مى فرماید: «وَقالَ الَّذینَ کَفَرُوا هَلْ نَدُلُّکُمْ عَلى رَجُل یُنَبِّئُکُمْ اِذا مُزِّقْتُمْ کُلَّ مُمَزَّق اِنَّکُم لَفى خَلْق جَدید، اَفْتَرى عَلَى اللّهِ کَذِباً اَمْ بِهِ جِنَّةٌ بَلِ الَّذینَ لایُؤمِنُونَ بِالاْخِرَةِ فَى الْعَذابِ وَ الضَّلالِ الْبَعیدِ» کافران گفتند: «آیا مردى را به شما نشان دهیم که به شما خبر مى دهد هنگامى که ]مردید [سخت از هم متلاشى شدید، ]بار دیگر[ آفرینش تازه اى خواهید یافت؟! آیا او بر خدا دروغ بسته یا به نوعى جنون گرفتار است؟! ]چنین نیست[ بلکه کسانى که به آخرت ایمان نمى آورند، در عذاب و گمراهى دورى هستند ]و نشانه گمراهى آنها همین انکار شدید است[.(1) قرآن مجید براى اثبات معاد جسمانى و روحانى به مثل تمسّک جسته است; همان گونه که سیره قرآن در مورد تفهیم، استفاده از مثل است، براى این مطلب نیز سه مثل ذکر شده است: 1ـ مثال به زندگى گیاهان و تشبیه جهان پس از مرگ، به زنده شدن گیاهان. 2ـ مثال به دوران جنین که خلقت انسان از نطفه کوچکى شروع مى شود و هر روز براى جنین، یک معاد و زندگى جدیدى به شمار مى رود. 3ـ مثال به خواب اصحاب کهف، که خواب آنها همانند مرگ بود و خداوند پس از سالهاى طولانى آنها را زنده گردانید. وگرنه چطور ممکن است کسى سیصد و اندى سال بخوابد در حالى که نه آبى بنوشد و نه غذایى بخورد و سپس سالم از خواب برخیزد؟ بنابر آیه قرآن، اصحاب کهف در حدود یک میلیون روز خواب بودند. این افراد بى آن که آبى بنوشند و غذایى بخورند بعد از این مدّت طولانى، سالم از خواب برخاستند; در حالى که یک انسان بطور عادى، دو تا سه روز بیشتر بدون آب و غذا دوام نمى آورد. یکى از شگفتیهاى خلقت، قلب انسان است; تعداد ضربان قلب هر انسان در هر روز در حدود 100 هزار بار است. حال اگر عمر معمولى یک انسان را هفتاد سال بدانیم، بیش از 250 میلیون بار این قلب ضربان دارد. (عجباً لحکمة اللّه!) اگر تنها قلب انسان براى خداشناسى وجود داشت، کافى بود که انسان سر تسلیم در مقابل خالق خود فرو آورد و در نتیجه، اگر بدن اصحاب کهف با همان موادّ غذایى قبل از خوابیدن بخواهد یک میلیون روز زنده بماند و قلب به کار خود ادامه دهد، باید ضربان قلب در هر روز، بیش از یک بار نباشد! بنابراین، اصحاب کهف انسانهاى شبیه مرده اى بودند که خداوند بعد از سیصد و اندى سال آنها را بیدار کرد. خداوندى که قادر است اصحاب کهف را بعد از یک خواب یک میلیون روزه بیدار کند، چگونه قادر نخواهد بود که مردگان را زنده کند! به همین جهت، خداوند در ذیل آیه مربوط به اصحاب کهف، مى فرماید: «لِیَعْلَمُوا اَنَّ وَعْدَ اللّهِ حَقٌّ» خداوند اینها را زنده کرد تا بدانید وعده خدا (نسبت به قیامت) حق است.
1- براى آگاهى بیشتر از مسایل مربوط به معاد جسمانى، به تفسیر پیام قرآن، جلد 5، صفحه 307 مراجعه کنید. |
?شرح و تفسیر آیه آیه محل بحث، یکى از سه آیه اى است که مسأله رستاخیز را به حیات مجدّد گیاهان تشبیه کرده است. «هُوَ الَّذى یُرْسِلُ الرِّیاحَ...» خداوند کسى است که بادها را به عنوان بشارت دهنده، پیش از باران مى فرستد تا به وسیله بادها آسمانها را آماده بارش کند. «حَتّى اِذا اَقَلَّت سَحاباً ثِقالا...» بادها تا آنجا ادامه مى یابد که ابرهاى سنگین وزن را جمع مى کند.(1) خداوند ابرهاى باران زا را به وسیله آن بادها به سوى شهرهاى مرده به حرکت درمى آورد و سپس از این ابرهاى سنگین وزن، باران بر شهرهاى مرده مى بارد و بدین وسیله زمین مرده زنده مى گردد. «فَاَخْرَجْنا بِهِ مِنْ کُلِّ الَّثمَراتِ...» خداوند با بارش باران بر سرزمین هاى مرده، انواع میوه ها را مى رویاند. «کَذلِکَ نُخْرِجُ الْمَوْتى لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ» خداوند مردگان را در روز قیامت همانند سرزمینهاى مرده، زنده مى گرداند. در پایان آیه، خداوند فلسفه مثل را، تذکّر و بیدارى انسانها مى شناسد و مى فرماید: «ما این مثلها را مى زنیم، شاید باعث تذکّر، تفکّر و بیدارى شما شود».
1- قرآن مجید، در 1400 سال پیش، این راز علمى را بیان کرد که ابرها بر دو گونه هستند: باران زا و معمولى; و ابرهاى باران زا سنگین تر از معمولى هستند. |
?میوه هاى مختلف از آب و هوا و زمین واحد! همان گونه که قبلا اشاره شد، یکى از حجابهاى معرفت براى انسان حجاب عادت است. وقتى انسان به چیزى عادت کرد، به عمق و ماهیّت آن نمى اندیشد و این یک حجاب بزرگ است! از این رو، رویش انواع گیاهان، گلها و میوه ها از یک زمین و یک آب و هوا، از شگفتیهاى طبیعت است! این مهم، واقعاً از قدرت بى بدیل و بى نظیر خداوند است که از یک زمین و یک آب و هوا، گلهایى را با رنگها و برگهاى متفاوت و میوه هایى را با طعم و مزّه هاى مختلفى مى رویاند و این خلقت شگفت به انسان مى آموزد که از حیات مجدّد در روز قیامت تعجّب نکند; چه این که از همین در روز قبامت، انواع و اقسام انسانهاى نیک، از قبیل: پیامبران، صالحان، امامان و شهدا و انسانهاى پست از قبیل فرعونها، نمردوها، معاویه ها، صدام ها و... مبعوث مى گردد. انسان هر ساله صحنه معاد را در روى زمین مى بیند و به تعداد سالهاى عمرش تکرار صحنه معاد را شاهد است، شگفت آن که در روز قیامت وقتى انسانها مى خواهند از قبرها برانگیخته شوند، بارانى بر زمین مى بارد; سپس انسانها زنده مى شوند!(1) قانون کلّى که از آیه شریفه استفاده مى گردد این است که اصول کلّى حیات و مرگ در تمام جانداران یکسان است. بنابراین، همان گونه که در عالم گیاهان و نباتات زندگى پس از مرگ وجود دارد، درباره انسان نیز چنین است. سؤال: در جهان نباتات و گیاهان زندگى دوباره امکان پذیر است; زیرا گیاهان به وسیله بذرها و دانه ها دوباره رشد و نمو مى کنند. به خلاف انسان که کاملا از بین مى رود و تبدیل به خاک مى شود. پس چگونه ممکن است انسان از خاک مرده دوباره به وجود آید و زنده شود؟ جواب: این گونه نیست که همیشه گیاهان با بذر و دانه زنده شوند، بلکه گاهى از اوقات حیات و مرگ گیاهان مانند مرگ و زندگى انسان است; مثلا در پاییز وقتى برگ درختان زرد مى شود و مى ریزد، همین برگها در پاى درختان کم کم تبدیل به خاک مى شوند و سپس در بهار جذب ریشه درخت مى گردند و قسمتى از آنها دوباره تبدیل به برگ درخت مى شود; یعنى برگ درختى که کاملا نابود و تبدیل به خاک شده بود دوباره حیات مجدّد مى گیرد. انسان نیز چنین است; مى میرد و تبدیل به خاک مى شود و دوباره مبعوث مى گردد. بنابراین، انسان هر سال ـ بطور مکرّر ـ معاد را با چشم خود مى بیند، ولى غافل است از این که همان خدایى که گیاهان را پس از مرگ دوباره زنده مى کند، قادر است انسان را نیز پس از مرگ زنده گرداند.
1- بحار الانوار، چاپ بیروت، جلد 6، صفحه 329، حدیث 13، و جلد 7، صفحه 39. |
?آثار معاد اعتقاد به معاد به انسان مى آموزد که انسان سر تسلیم در آستان حضرت حق فرو آورد و هرگز به کسى ظلم و خیانت نکند و این اثر به خوبى در کلام مولاى متقیان، على(علیه السلام) دیده مى شود، حضرت در خطبه 224 نهج البلاغه، خطاب به برادرش، عقیل، در جمله اى بسیار زیبا مى فرمایند: «وَ اللّهُ لاََنْ اَبِیتَ عَلى حَسَکِ السَّعْدانِ مُسَهَّداً، اَوْ اُجَرَّ فِى الاَْغْلالِ مُصَفَّداً، اَحَبُّ اِلَىَّ مِنْ اَنْ اَلْقَى اللّهَ وَ رَسُولَهُ یَوْمَ الْقیامَةِ ظالِماً لِبَعْضِ العِبادِ» به خدا قسم اگر على در شب ]به جاى بستر نرم و آرام [بر نوک خارهاى سعدان(1) قرار گیرد و بیدار باشد و روزها او را غل و زنجیر کنند و در کوچه و بازار بگردانند، براى على گواراتر است از این که در روز قیامت خدا و رسولش را ملاقات کند; در حالى که به بنده اى از بندگان خدا ظلم کرده باشد! آیا چنین زمامدارى ـ که به مبدأ و معاد یقین دارد و آن را باور کرده است ـ هرگز ظلم و خیانت مى کند؟! آیا چنین حاکم و فرمانروایى هیچ گاه تبعیض ناروا انجام مى دهد؟! آیا چنین رییس حکومتى کمترین خطا و اشتباهى را از اطرافیانش مى پذیرد و یا تحمّل مى کند؟! مسلّماً جواب تمام این سؤالات منفى است; چه این که چنین انسانى معتقد به قیامت است و با اعتقاد به معاد و قیامت، کوچکترین گناه را بزرگ شمرده، آن را مرتکب نمى شود. آن گاه حضرت در ادامه این خطبه، دو داستان عبرت آموز از برادرش عقیل، و اشعث بن قیس منافق، نقل مى کند که آثار اعتقاد به معاد در این دو داستان به خوبى نمایان است.(2) * * *
1- خار سعدان بسیار عجیب است; مانند خنجر محکم و تیز است و به هر جاى بدن برخورد کند، مجروح مى سازد.2- در مباحث گذشته به این دو داستان اشاره شد. |
?فصل شانزدهم |
?پانزدهمین مثال: بلد طیّب |
?دورنماى بحث این آیه شریفه ـ که بلافاصله پس از مثال چهاردهم ذکر شده ـ در واقع ادامه همان بحث معاد است; و پاسخ به سؤال مقدّرى است که شاید در ذهن بعضى ها تداعى کند. شرح آن در صفحات بعد خواهد آمد. |
?اشاره اى به مثال گذشته در مثال چهاردهم (آیه 57 سوره اعراف) خداوند متعال با یک بیان زیبا، هم دلیلى بر مبدأ و اصل توحید ارائه فرمودند و هم استدلالى به اصل معاد و جهان رستاخیز. ذکر حرکت بادها، جمع شدن ابرهاى سنگین، نزول باران، دوباره زنده شدن زمین هاى مرده، فراهم آمدن انواع میوه ها، گلها و درختان، دلیل محکمى بر توحید و خداشناسى بود; دلیل محکمى که اگر هیچ دلیلى جز این نبود، براى اثبات وجود خداوند کفایت مى کرد. بى شک با آمدن فصل زمستان آثار مرگ سراسر باغ را فرا مى گیرد; باغى با درختان افسرده و بى روح; ولى پس از مدّتى به هنگام بهار حیات جدیدى در باغ دیده مى شود; با انواع درختان سرسبز، گلهاى مختلف، بوته هاى گوناگون، گیاهان متفاوت، میوه هاى ترش و شیرین با رنگهاى متنوّع و... که روح انسان را طراوت مى بخشد. این طبیعت شگفت، دلیل محکمى بر اثبات وجود خداوند قادر مطلق است، که اگر انسان تنها به برگ سبزى از نشاط طبیعت بیندیشد، براى شناخت حضرت حق کافى است. برگى که بر اساس گفته دانشمندان، اگر از عرض برش زده شود، داراى هفت طبقه است، که هر طبقه آن داراى ساختمان مخصوص و وظیفه ویژه اى است. با کمى دقّت خطوط ریزى بر روى این برگ ظریف مشاهده مى شود که بسان شبکه لوله کشى یک شهرک مى باشد که وظیفه آب رسانى و تغذیه قسمتهاى مختلف برگ را به عهده دارد. چه قدرتى این طبقات هفتگانه را با ظرافت زیبا آفریده است؟! چه خالق حکیمى این شبکه عظیم و دقیق لوله کشى را در درون این برگ طرّاحى کرده است؟! از این رو، نه تنها «برگ درختان سبز در نظر هوشیار هر ورقش دفترى است معرفت کردگار»، بلکه اگر به دقّت تمام، ساختمان و وظیفه و فواید آن بررسى شود، بى نهایت کتاب از معرفت کردگار صورت مى گیرد. بنابراین، صدر آیه دلالت بر توحید و ذیل آیه (کَذلِکَ نُخْرِجُ الْمَوْتى) به مسأله معاد رهنمون است. * * * |
?شرح و تفسیر مثال پانزدهم همان گونه که گذشت این آیه شریفه پاسخ به سؤال مقدّرى است که ممکن است بعد از توجّه به آیه گذشته مطرح شود که: اگر آب باران یکى است و زمین ها هم یکسان، و همه زمین ها از آب باران استفاده مى کنند، پس چرا در بعضى از زمین ها گل و گیاه و میوه مى روید و در بعضى دیگر خار و خاشاک پدید مى آید؟ اگر باران وحى الهى بر همه دلها و قلبها یکسان مى بارد و همه قلبها در مسیر باران رحمت الهى هستند; پس چگونه بعضى از قلبها هدایت و مصداق «بلد طیّب» مى گردند و بعضى از دلها گمراه و مصداق «بلد خبث» قرار مى گیرند؟ آیه شریفه در صدد پاسخ به این پرسش برآمده، مى فرماید: «وَ الْبَلَدُ الطَّیِّبُ یَخْرُجُ نَباتُهُ بِاِذْنِ رَبِّهِ» سرزمین پاکیزه و شیرین; بستر مناسب و لایق، به فرمان پروردگار، گیاهان مناسب و خوبى را مى رویاند. دلهاى پاک و قلبهاى آماده انسانها نیز بر اثر وحى الهى، میوه هاى شیرین اخلاص و صفا را پرورش مى دهند. «وَالَّذى خَبُثَ لایَخْرُجُ اِلاّ نَکِداً» ولى سرزمین خشکیده و شوره زار; خاکهاى نالایق و غیر مستعد، جز گیاهان هرزه و بى ارزش، محصولى ندارد! «نکد» در لغت عرب به معناى انسان بخیل و خسیس است; همان انسانى که در اصطلاح، مى گویند «نم پس نمى دهد!» این نوع گیاهان را ـ که در شوره زار مى روید ـ «نکد» نامیده اند; زیرا همان گونه که انسان بخیل به کسى خیر و فایده اى نمى بخشد، این نوع سرزمین ها نیز بى خاصیّت و فاقد ارزشند. «کَذلِکَ نُصَرِّفُ الآیاتِ لِقَوْم یَشْکُرُونَ» آیات قرآن را با عبارات گوناگون حتّى با مثلهاى بسیار ساده براى مردم بیان مى کنیم تا با استفاده از آن، مردمى سپاسگزار باشند. بنابراین، نه بر باران رحمت الهى اشکال وارد است و نه بر وحى آسمانى; چه این که این دو رحمت الهى به گونه مساوى، زمین ها و دلها را فرا مى گیرند، بلکه اگر اشکالى وجود دارد از خود زمین و دل است; زیرا بعضى از زمینها استعداد پرورش گیاه را ندارند و محصول آنها خار است. به همین گونه، قلب بعضى از انسانها استعداد هدایت شدن را ندارند و خود را بى نیاز از وحى مى پندارند. |
?این مثل براى چه کسانى است؟ در این مورد بین مفسّران گفتگوست; بسیارى از مفسّران بر این عقیده اند که این آیه درباره مؤمنان و کفّار است; یعنى وحى الهى در این آیه به باران تشبیه شده است و دلهاى بنى آدم به زمینهایى که باران بر آن مى بارد. بنابراین، باران وحى الهى بر زمین هر دلى مى بارد; لکن آن کسانى از باران وحى الهى بهره مند مى شوند و مصداق «بلد طیب» مى گردند که داراى دلى پاک و پاکیزه باشند. آن گاه میوه این سرزمینهاى پاک، اخلاق خوب، ایمان بالا، شوق به اولیاءاللّه، اخلاص در عمل، عمل به وظیفه و... مى باشد; ولى در مقابل، دل و قلب کفّار ـ که بسان زمین آلوده و کثیفى است ـ از این باران وحى بى بهره است. |
?پیام هاى آیه |
?1ـ فاعلیّت فاعل و قابلیّت هر دو لازم است! آیه شریفه و دیگر آیات به این مطلب مهم اشاره دارند که: براى رسیدن به کمال دو چیز لازم است: الف ـ فاعلیّت فاعل; ب ـ قابلیّت قابل. یعنى براى رسیدن به کمال هم عوامل و اسباب ترقّى لازم است و هم زمینه هاىترقّى. بنابراین، تنها فاعلیّت فاعل (باران) کفایت نمى کند، بلکه قابلیّت قابل (آمادگى و لیاقت زمین) نیز لازم است; چه این که اگر صدها سال باران بر زمین شوره زار ببارد، یک گل هم به بار نخواهد نشست. پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) همان گونه که سلمان و اباذر و دیگر مسلمانان را به اسلام دعوت کرد; ابوجهل و ابولهب و دیگر کفّار را نیز به اسلام فراخواند; ولى قلب پاک و پاکیزه سلمان و اباذر آماده دریافت حق و سبب رویش نهال ایمان شد. در صورتى که همان گفتار پیامبر(صلى الله علیه وآله) بر قلب شوره زار ابوجهل و ابولهب تأثیر نگذاشت و سبب رویش بخل و کینه در وجود آنها شد. |
?2ـ قرآن و وحى براى کفّار نتیجه معکوس مى دهد! گاهى آیات قرآن نه تنها سبب هدایت نمى شود، بلکه باعث ضلالت افراد مى گردد; یعنى انسانهاى بدطینت و کافران نه تنها از شنیدن آن بهره اى نمى برند، بلکه با شنیدن آن بر گمراهى و ضلالت آنها افزوده مى شود. این مطلب در آیاتى از قرآن مجید، از جمله در آیه 124 و 125 سوره توبه ذکر شده است «وَاِذا ما اُنزِلَتْ سُورَةٌ فَمِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ اَیُّکُمْ زادَتْهُ هذِهِ ایماناً فَامَّا الَّذینَ آمَنُوا فَزادَتْهُمْ ایماناً وَ هُمْ یَسْتَبْشِرُونَ وَ اَمَّا الَّذینَ فى قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَتْهُمْ رِجْساً اِلى رِجْسِهِمْ وَ ماتُوا وَ هُمْ کافِرونَ». هنگامى که سوره اى نازل مى شود، منافقین به یکدیگر مى گویند: آیا این سوره، ایمان شما را افزون ساخت؟! ]به آنها بگو:[ امّا کسانى که ایمان آورده اند، بر ایمانشان افزوده شده است و آنها ]به فضل و رحمت الهى[ خوشحالند. و امّا آنها که در دلهایشان بیمارى است، پلیدى بر پلیدیشان افزوده شده، از دنیا رفتند در حالى که کافر بودند. سؤال: چگونه ممکن است قرآن مجید با آیات نورانیش، سبب گمراهى بعضى شود؟ پاسخ: قرآن مجید همانند چراغى است که اگر در دست دانشمندى باشد، در پرتو نور آن به اکتشافات و اختراعات تازه اى دست مى یابد و سبب پیشرفت آن مى گردد، ولى اگر دزدى بدان دست یابد، سبب سنگین تر شدن جرم و گناهش مى شود، زیرا دزدها با چراغ، کالاى با ارزش ترى را به سرقت مى برند. «چو دزدى با چراغ آید *** گزیده تر برد کالا»
در اینجا بر چراغ اشکالى نیست; چه این که استفاده از آن، بستگى به قابلیّت ها و ظرفیّت ها دارد. باران نازل مى شود، زمین شیرین و مستعد، گل مى رویاند; ولى در زمین شوره زار نه تنها گل نمى روید، بلکه خارهاى آن بیشتر مى گردد. در حالى که طبیعت باران براى هر دو زمین یکسان است. «فَزادَتْهُمْ رِجْساً اِلى رِجْسِهِمْ» هر آیه اى نازل مى شد با آن به مخالفت برمى خاستند و به پلیدى و دشمنى آنان افزوده مى شد. بنابراین، تعجّبى ندارد اگر بگوییم آیات قرآن براى انسانهاى گمراه، سبب گمراهى بیشتر مى شود! |
|