پایگاه مقاومت شهدا
   مشخصات مدیر وبلاگ
 
    آمارو اطلاعات

بازدید امروز : 6
بازدید دیروز : 15
کل بازدید : 29340
کل یادداشتها ها : 182

نوشته شده در تاریخ 90/3/19 ساعت 9:12 ص توسط سید داود حسینی


قال الله الحکیم فى کتابه الکریم:

«عالم الغیب فلا یظهر على غیبه احدا الا من ارتضى من رسول فانه یسلک من بین یدیه و من خلفه رصدا لیعلم ان قد ابلغوا رسالات ربهم و احاط بما لدیهم و احصى کل شیئى عددا»انسان همانطورى که داراى اعضاء و جوارح مختلفى است، داراى غرائز و صفات متفاوتى است، مانند غضب و میل بطعام و دفاع از نفس و حب جاه و سایر لذائذ، و غریزه انتقام و عبودیت و ایثار و غیرها. و معلوم است که هر یک از آنها را باید در جا و محل خود بکار بندد و باندازه معینى مصرف کند، و الا موجب ضرر و چه بسا سبب هلاکت‏خواهد شد. و این بعلت ‏بکار نبستن دستگاه منظم کننده قواى عقل و ادراک است، مثلا اگر شخصى در حال غذا خوردن بخواهد کاملا از لذت غذا بدون حد معین و مقدار ثابتى بهرمند گردد، مسلما به علت تکثیر در اکل و شرب میمیرد، و اگر کسى در اعمال غریزه جنسى از عقل پیروى نکند، بسبب زیاده‏روى خود را از پاى در آورده در آغوش مرگ مى‏خسبد. یکى از غرائز حب بخدا و رسیدن بکمال اطمینان و کامیاب شدن از لقاى ‏خدا و وصول بمقام عز اوست، و تا انسان به این مطلوب نرسد آرام نمى‏گیرد، و براى وصول به این مقام نیاز بمجاهده با نفس اماره دارد، یعنى در هر لحظه باید مراقب بوده، کارى خلاف رضاى خدا از او سر نزند و کردارش صالح باشد. اخلاص در عمل صالح یگانه وسیله نیل بمقصود است. «فمن کان یرجوا لقاء ربه فلیعمل عملا صالحا و لا یشرک بعبادة ربه احدا»در هر قدمى که برمى‏دارد از تسویلات نفس و تزیینات ابلیس روى گردانیده، دل بخداى خود بسپارد و خواطر شیطانى را از ضمیر خود بدور ریخته، نفس متحرک و مواج و مضطرب خود را بیاد خدا آرام کند. این عمل احتیاج بمجاهده دارد، مجاهده با نفس و رسیدن بمنزل اخلاص، تا از مخلصین گردد، و در تمام کارها از عبادت و غیر آن در هیچ چیز غیر خدا را منظور و مقصود خود نداند، و صرفا کردارش خالصا لوجهه الکریم بوده باشد. چون انسان در هیچ حال از تهاجم افکار و خیالات وارده در قلب خالى نیست، حتى در حال سکوت و استراحت، خواطر بدون اختیار مانند سیل به دل انسان هجوم مى‏آورند، و حتى در حال خواب، خواطر از انسان دست‏برنمى‏دارند; لذا براى سکون و آرامش دل باید با ذکر خدا و مجاهده بسیار قوى در مقابل هجوم خاطرات مقاومت نمود، و دل را از دستبرد آنان محفوظ نگاهداشت، و در هر لحظه از منویات شخصى دست‏برداشت، و اختیار و رضاى حضرت بارى تعالى را بر رضا و اختیار خود ترجیح داد. اگر انسان بیارى و توفیق خدا در این مرحله ایستادگى بنماید، و مجاهده خود را ادامه بدهد کم کم همه مراتب شخصیت‏طلبى و استکبار و استقلال منشى او خداحافظى نموده و میروند، و ذل عبودیت نسبت‏به ساحت‏حضرت معبود و روح خداطلبى و نیاز و فقر بدرگاه او جانشین آن مى‏گردد. از خودپرستى برون رفته خداپرست مى‏گردد و حقیقت عبودیت را در خود ملاحظه و مشاهده مى‏کند، قلب او آرام مى‏گیرد، و از نوسان و حرکت مى‏ایستد، و از اضطراب و آشفتگى به اطمینان و سکون رهبرى مى‏شود، وجودش و سرش پاک و پاکیزه مى‏گردد و خواطر شیطانى دیگر بدو راه پیدا نمى‏کند، و سایر خواطر با اجازه او بدرون دل راه مى‏یابند، و بدون اجازه، حق ورود ندارند. چون دل در این هنگام بتمام معنى الکلمه پاکیزه شده و صیقلى بصیقل محبت و عبودیت‏شده است، لذا جمال و انوار الهى در او مشهود، و آئینه تمام‏نماى ذات و اسماء و صفات حضرت معبود مى‏گردد، و این مقام مخلصین است که بسیار مقامى‏والا و ارجمند است. خصوصیات مخلَصین در قرآن کریم: الف : عجز شیطان از اغوای آنها ، ب : قدرت بر ستایش ذات مقدس الهی بدانسان که شایسته اوستطبق آیات قرآن این دسته داراى آثار و خصوصیاتى مختص بخود خواهند بود: اولا شیطان و نفس اماره به آنها دسترسى ندارد، و از آنها کاملا مایوس است، و نمى‏تواند باندازه سر سوزنى در دل آنها رخنه نموده و اثرى بگذارد

«و لاغوینهم اجمعین الا عبادک منهم المخلصین‏» «قال فبعزتک لاغوینهم اجمعین الا عبادک منهم المخلصین‏»

خود شیطان در این حال اعتراف دارد که عاجزتر از آنستکه بتواند آنان را از راه منحرف بنماید، چون دل آنها محل خدا شده، و معلومست که شیطان قدرت غلبه و استیلا بر جایگاه خدا را ندارد. این چنین افراد دائما در حرم خدا مصون و محفوظ از هر گناه فعلى و قولى و فکرى و قلبى و سرى، و نیز خالى از هر گونه خطا و اشتباه بوده، فعل آنان فعل حق، زبان آنان زبان حق، چشم آنان چشم حق، گوش آنان گوش حق، و بالاخره تمام کانون وجودى آنان متعلق بحضرت حق و خانه قلب و سر آنان در بسته به تسلیم خداى منان داده شده است. و معلومست که واردات قلبیه آنان باذن حق، بامر حق بوده، آنچه را که ضمیر آنان از عوالم بالا تلقى کند خواه بطور وحى و تشریع شریعت‏باشد، خواه بعنوان ادراک مطالب کلیه و علوم حقیقیه، و اطلاع بر اسرار و مغیبات که شان امام و اولیاى خداست، در هر حال قلب آنان معصوم و عارى از هر گونه گناه و خطائى خواهد بود. و ثانیا چون فکر و سر آنان وسیع شده، و آنان از تمام مراحل هستى عبور نموده و متحقق بذات حق شده‏اند، لذا مى‏توانند خدا را چنانکه شاید و باید حمد و ستایش کنند، ستایشى که لایق ذات مقدس اوست. «سبحان الله عما یصفون الا عبادالله المخلصین‏». چون هر موجودى که بخواهد خدا را حمد کند باندازه استعداد و ظرفیت و بقدر فکر خود و علم خود حضرت معبود را مى‏ستاید. حضرت حق بالاتر از مقدار و اندازه علم و ظرفیت وجودى اوست، لذا هیچ موجودى نمى‏تواند آنطور که باید خدا را حمد کند، و لذا با ستایش باید تسبیح را توام نمود، یعنى در عین آنکه تو را حمد مى‏کنیم و بتمام مراتب جمال و کمال مى‏ستائیم، تو را منزه و مقدس و پاکتر از این مى‏دانیم که این ستایش ما سزاوار مقام عز و جلال و عظمت تو باشد. سبحان ربى الاعلى و بحمده-سبحان ربى العظیم و بحمده-«و یسبح الرعد بحمده و الملائکة من خیفته‏»

رعد آسمان و فرشتگان، از خوف خدا و کوچکى آنان در برابر عظمت آن حضرت پیوسته با ستایش خود، تسبیح و تنزیه مى‏کنند.

«و ان من شى‏ء الا یسبح بحمده و لکن لا تفقهون تسبیحهم‏»

تمام موجودات بدون استثناء با ستایش و تمجید خود، اعتراف بعدم وصول حمد و ستایش، بساحت قدس او را دارند، و لذا با حمد خود تنزیه و تقدیس نموده، ذات مقدس او را از این گونه ستایشها بالاتر و منزه‏تر مى‏ستایند.

اما بندگان مخلص خدا که هیچ جنبه هستى بخود در آنها مشهود نیست، بلکه هستى آنان هستى حق شده است، و قلب آنان عرش و کرسى آن حضرت است، آنان مى‏تواند خدا را چنانکه شاید بستایند و در حقیقت‏خدا ستاینده خود بوده است.

و این تقریب منافاتى با جمله ما عرفناک حق معرفتک ندارد، زیرا مفاد این جمله، عرض ذل و فقر در عالم امکان و کثرت است، و مفاد سبحان الله عما یصفون الا عبادالله المخلصین، تحقق فناى حقیقى در تمام مراتب اسماء و صفات و ذات حضرت احدیت است که در آن مقام فناى مطلق، مختصر شائبه هستى و اظهار انانیت نمودن، کفر و شرک بوده و از ساحت اخلاص مخلصین بسى دور است.

ج: معافیت از سؤال و حساب و حشر و عرض و کتاب و میزان 

و ثالثا براى آنان مؤاخذه و بازخواستى نیست، و سئوال و کتابى ندارند، سئوال قبر، و نکیر و منکر، و حشر و عرض، و کتاب و میزان، و صراط براى آنان نیست

«فانهم لمحضرون الا عباد الله المخلصین‏»

تمام افراد انسان در پیشگاه عدل خدا حاضر شوند و مورد عرض و سئوال قرار گیرند، مگر بندگان مخلص خدا که آنها از سئوال و عرض، بسبب مجاهدات نفسانى و اخلاص در عمل و قول و فکر و سر از محل مؤاخذه و سئوال عبور نموده و در جایگاه والاى مخلصین در حرم خدا وارد شده و در آنجا آرمیده‏اند.

و در حقیقت، موجودى که وجود خود را تسلیم نموده و چیزى براى او نمانده است، دیگر چگونه حضور یابد، و مورد سئوال واقع شود.

سئوال و کتاب براى کسانى است که در آنها شوائبى از ربوبیت‏بوده، و اعمالى طبق این شوائب از آنها سر زده است، ولى آنکه در او غیر از حقیقت عبودیت محضه چیزى نمانده است، و تمام مراتب وجودى او باعلى الکلمه ندا بر فقر و نیاز و ذل عبودیت مى‏نماید، چگونه حضور و سئوال درباره او متصور است.

این بندگان مرگ ندارند و همیشه بحیات حق زنده و جاویدند، چون وجه الله شده، و نماینده و نشان دهنده خدایند، و معلومست که هلاکت و بوار در مراحلى است که هستى، غیر هستى حق و غیر وجه او باشد.

«و یوم ینفخ فى الصور ففزع من فى السموات و الارض الا من شاء الله‏»

«و نفخ فى الصور فصعق من فى السموات و الارض الا من شاء الله‏»

وقتیکه در صور دمیده شود تمام موجوداتیکه در زمین و آسمانند، از شدت ترس و وحشت هلاک مى‏شوند، مگر افرادى را که خدا بخواهد.

 

 

 



نص و...   





طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ