بازدید امروز : 14
بازدید دیروز : 2
کل بازدید : 29333
کل یادداشتها ها : 182
13 - پیام انتخاب
یکى از خصوصیات قیام حسین بن على علیه السلام و از پیامهاى عاشورا این است که آن حضرت على رغم قلت یاران و کثرت دشمنانش که باید طبق محاسبات ظاهرى به هر نحو ممکن ، اصحاب و یاران خویش را براى کمک و یاریش دعوت و تشویق و در صورت نیاز از جایگاه ولایت و امامت ، آنان را مجبور و ملزم نماید، ولى برخلاف این روش ، آن حضرت در موارد مختلف ، گاهى به طور عموم و گاهى به طور خصوص ، به آن اجازه انتخاب کارزار یا ترک آن را داده و حتى نزدیکترین اهل بیت خویش را نیز در این انتخاب نمودن مسیر دلخواه و مورد نظرشان ، مخیر نموده است .
این اصل اساسى است در میان قیامهاى ظاهرى و معنوى و یک فرق بارزى است که پیشوایان و رهبران غیر واقعى متمایز مى سازد؛ چون این نوع رهبران ، معمولا براى جلب و مساعدت دیگران ، به هر حیله و تزویر متمسک مى گردند و براى به دست آوردن پیروزى ، از توسل به هیچ عمل خلاف و غیر انسانى ، امتناع نمى ورزند.
اینک متن این پیامها:
1 / 13 - فمن احب منکم الانصراف فلینصرف ، لیس علیه منا ذمام .(100)
هر یک از شما (یاران من ) بخواهد برگردد، آزاد است و از طرف ما بیعتى برگردنش نیست ).
امام على علیه السلام این جمله را در (منزل زباله ) خطاب به همه اصحاب و اهل بیتش فرمود، آنگاه که از کشته شدن (مسلم وهانى ) در کوفه ، در این منزل مطلع گردید و شهادت آنان را با یارانش در میان گذاشت و از بى وفایى مردم کوفه و دورویى آنان سخن گفت ، سپس فرمود:(فمن احب منکم ...).
2 / 13 - و انى قد اذنت لکم فانطلقوا جمیعا فى حل لیس علیکم منى ذمام ، وهذا اللیل قد غشیکم فاتخدوه جملا، ولیاءخذ کل رجل منکم بید رجل من اهل بیتى ،... و تفرقوا فى سوادکم و مدائنکم .(101)
(و من به همه شما اجازه دادم به وطنهاى خود برگردید، همه شما آزاد هستید و من بیعتى در گردن شما ندارم ، اینک شب فرا رسیده ، تاریکى آن را مرکب خویش قرار دهید و هر یک از شما دست یکى از اهل بیت مرا بگیرید و به سوى شهر و دیار خود متفرق شوید ).
امام علیه السلام نزدیک غروب تاسوعا یا پس از نماز مغرب شب عاشورا، خطاب به اهل بیت و اصحاب خود، خطبه اى ایراد فرمود، در آن خطبه ضمن سپاسگذارى از همه آنان خبر شهادت خویش را که در کربلا واقع خواهد شد، از زبان رسول خدا صل الله علیه و آله وسلم نقل فرمود و این جمله را هم اضافه نمود که اینک زمان این شهادت فرا رسیده است ، سپس به تمام اهل بیت و یارانش فرمود شما در رفتن و نجات جان خویشتن آزاد هستید. و جمله یاد شده از فرازهاى همین خطبه است :
3 / 13 - حسبکم من القتل بمسلم ، اذهبوا قد اذنت لکم .(102)
(فرزندان عقیل ! کشته شدن مسلم بن عقیل براى (خانواده ) شما بس است ، من شما را مرخص کردم از این منطقه بیرون بروید ).
امام علیه السلام در سخنرانى شب عاشورا (در فراز قبل اشاره گردید) پس از اجازه مرخصى عمومى و پس از شنیدن پاسخ یاران خویش که دلیل وفادارى و ایمان ثابت آنان بود، متوجه فرزندان عقیل گردید و آنان را بالخصوص مورد خطاب قرار داد که : (حسبکم من القتل بمسلم ، اذهبوا قد اذنت لکم ).
و آنان نیز جواب دادند اگر ما تو را ترک کنیم و از ما بپرسند چرا دست از آقا و مولاى خود برداشتید چه پاسخى خواهیم داشت ؟ نه ، به خدا سوگند! جان و مال و فرزند و عیال خود را فداى تو خواهیم کرد و تا نفس آخر، در کنار تو خواهیم بود.
4 / 13 - یا جون ! انت فى اذن منى ، فانما تبعتنا طلبا للعافیة فلا تبتل بطریقنا .(103)
(جون ! من بیعت را از تو برداشتم ؛زیرا تو به امید عافیت و آسایش به همراه ما آمده اى ، خود را در راه ما گرفتار و مصیبت مکن ! ).
امام علیه السلام این جمله را در روز عاشورا و در اوج جریان جنگ خطاب به جون ، غلام خود فرمود، آنگاه که او براى خدا حافظى و اذن براى رفتن به میدان جنگ ، به خدمت آن حضرت شرفیاب گردید.
5 / 13 - رحمک الله انت فى حل من بیعتى ، فاعمل فى فکاک ولدک .(104)
(محمد بن بشیر! خدا تو را رحمت کند، اینک تو از طرف من آزادى و من بیعت را از تو برداشتم تا درباره آزادى فرزندت ، تلاش کنى ).
امام علیه السلام این جمله را خطاب به (محمد بن بشیر حضرمى ) فرمودند؛ زیرا در همین روزها به وى خبر رسیده بود که فرزندت در اطراف رى ، گرفتار و زندانى شده است و چون این جریان را آشنایان و دوستان محمد بن بشیر با او در میان گذاشتند، او از مفارقت فرزند پیامبر امتناع ورزید؛ و چون آن حضرت او را این گونه دید، فرمود: (رحمک الله ...).
پاسخ وى به امام علیه السلام این بود که :
(اکلتنى السباع حیا ان فارقتک ).
(درندگان بیابان مرا زنده پاره پاره کنند اگر از شما جدا شوم ).
امام علیه السلام لباسهایى که قیمت آنها به هزار دینار بالغ مى گردید، در اختیار وى قرار داد تا آنها براى رهایى فرزندش ، استفاده کند.
14 - پیام اتمام حجت
در بخش گذشته با پیامهاى حسین بن على علیه السلام که یاران خود را در ماندن یا رفتن آزاد گذاشته بود، آشنا شدیم و اینک پیامهاى دیگرى از آن حضرت که در آنها (احتجاج و اتمام حجت ) مى باشد در اختیار خواننده عزیز قرار مى دهیم .
امام علیه السلام با این پیامها در روز عاشوا به مردم و لشکریان بنى امیه که که قصد جنگ با آن حضرت را داشتند، به صورت عام و گاهى به طور خاص و انفرادى ، موعظه و نصیحت و اتمام حجت نموده و عواقب خطرناک دنیوى و مجازات سخت اخروى جنایت هولناک آنان را گوشزد و یاد آورى فرموده است . و این اتمام حجت گاهى به مرحله استغاثه و استمداد و دعوت و درخواست ، جهت حمایت از آن حضرت و دفاع از خاندان پیامبر (ص ) رسیده است و احیانا چنین استمدادى در کنار درخواست توبه و بازگشت از گناه نسبت به بعضى از افرادى که با آن حضرت قصد خصومت و جنگ و منازعه نداشتند و داراءى شرارت و سابقه جنایت بودند آن هم قبل از عاشورا و پیش از رسیدن به کربلا، به وقوع پیوسته است .
در اینجا ممکن است این سؤ ال مطرح شود که آیا این دو نوع پیام با هم متضاد و متناقض نیستند؟ آن اجازه مرخصى و برداشتن بیعت و پیمان شهادت از افراد متعهد و از جان گذشته و اهل بیت و یاران باوفا و این استغاثه و استمداد و دعوت به یارى از دشمنان و افرادى خونخوار!!
پاسخ این است همانگونه که در بخش قبل اشاره نمودیم ، فرق بارز و روشنى هست میان قیام و مبارزه اى که پیشوایان دینى انجام مى دهند، با رهبران غیر مذهبى و مبارزه اى که رهبران غیر مذهبى در پیش مى گیرند و موضوع مورد سؤ ال یکى از همین موارد امتیاز است و مطلب را باید از این زاویه بررسى نمود.
آرى ، حسین بن على علیه السلام در پى پیروزى و شکست ظاهرى نیست ، بلکه او در فکر انجام یک وظیفه الهى و فریضه مذهبى است و لذا به افرادى که با آن حضرت پیمان شهادت بسته اند و ایمان و عقیده و استقامت خود را تا پاى جان نسبت به آن حضرت به اثبات رسانیده و تا این بیابان با همان فکر و اندیشه به همراه او حرکت نموده اند، رنج سفر و ترس از دشمن ، کوچکترین تزلزل و سستى در آنان به وجود نیاورده است ، اگر آنان با این شرایط و با اجازه ولى امر و امامشان ، صحنه جنگ را ترک نمایند، گرچه به اجر و پاداش و مقام ارجمند شهدا نایل نخواهد گردید و آن هماى سعادت را که تنها در بالاى سر آنان به پرواز در آمده است ، براى همیشه و به رایگان از دست خواهند داد، ولى به هر حال در پیشگاه عدل خداوند مورد سؤ ال و مؤ اخذه قرار نخواهد گرفت .
ولى آنجا که امام علیه السلام استغاثه و استمداد مى کنند، شرایط دیگرى به وجود آمده است و صحبت نجات یک فرد و یا گروهى از بدبختى هلاکت ابدى و عذاب حتمى است . این استغاثه و استمداد و اتمام حجت ، متوجه گروهى است که مصمم شده است خون امام زمان خویش را بریزد و پیکر پاکش را قطعه - قطعه کند و اهل و عیالش را به خون اسیر خارجى و کسانى که با اسلام و قرآن در ستیز هستند، شهر به شهر بگرداند که اگر این فکر و اندیشه عملى شود، نه تنها همه افراد این گروه ، بلکه حتى کسانى که بر عمل آنان راضى هستند به خسران ابدى و عذاب دایمى گرفتار خواهند گردید.
و اینجاست که امکان دارد این اتمام حجت ولو تنها یک نفر از آنان را از عذاب دایمى نجات بخشد و براى هیچ یک از آنان در روز قیامت بهانه و توجیهى وجود نداشته باشد و نگوید:
ربنا لو لا ارسلت الینا رسولا فنتبع آیاتک من قبل ان نذل و نخزى .(105)
(پروردگارا! چرا به سوى ما پیامبرى نفرستادى تا از آیات تو پیروى کنیم پیش از آنکه خوار و رسوا شویم ).
به هر حال ، این پیامها را مى توان در طى دو خطبه مفصلى که حسین بن على علیه السلام در روز عاشورا و یا خطابه هاى کوتاه دیگرى که آن حضرت به صورت عام و یا به طور خاص ایراد فرموده است ، ملاحضه نمود.
و ما هم از همین دو خطبه عاشورا، آغاز و از روش این جزوه که نقل پیامها به صورت کوتاه نه به شکل مشروح و طولانى است ، پیروى مى کنیم .
خطبه اول
1 / 14 - ایها الناس ! اسمعوا قولى و لا تعجلوا حتى اعظکم بما هو حق لکم على و حتى اعتذر الیکم من مقدمى علیکم فان قبلتم عذرى و صدقتم قولى و اعطیتمونى النصف من انفسکم کنتم بذلک اسعد و لم یکن لکم على سبیل و ان لم تقبلوا منى العذر و لم تعطوا النصف من انفسکم فاجمعوا امرکم و شرکائکم ثم لا یکن امرکم علیکم غمة ثم اقضوا الى و لا تنظرون ان ولیى الله الذى نزل الکتاب و هو یتولى الصالحین .
(اى مردم ! گناه مرا بشنوید و در جنگ و خونریزى شتاب نکنید تا امن وظیفه موعظه که حق شما و به عهده من است ، را انجام بدهم و انگیزه سفر به سوى شما را بیان کنم ، اگر دلیل مرا پذیرفتید و با من منصفانه رفتار ننموددید، همه شما متحد شوید و هر اندیشه باطل که درباره من دارید اجرا کنید و مهلتم ندهید، ولى به هر حال ، امر بر شما مشتبه نباشد، و در نهایت یار و یاور من خدایى است که قرآن را فرو فرستاد و اوست یاور صالحان ).
2 / 14 - عباد الله ! اتقوا الله و کونوا من الدنیا على حذر، فان الدنیا لو بقیت على احد او بقى علیها احد لکانت الانبیاء احق بالبقاء و اولى بالرضا و ارضى بالقضاء، غیر ان الله خلق الدنیا للفناء، فجدیدها بال ، و نعینها مضمحل ، و سرورها مکفهر، و المنزل تلعة ، و الدار قلعة فتزودوا فان خیر الزاد التقوى ، و اتقوا الله لعلکم تفلحون .
(اى بندگان خدا! از خدا بترسید و از دنیا برحذر باشید که اگر بنا بود همه دنیا از آن کسى باشد و او نیز براى همیشه در دنیا بماند، پیامبران براى بقا سزاوارتر و جلب خشنودى آنان بهتر و چنین حکمى خوش آیندتر بود، ولى هرگز! زیرا سرور و شادیش به غم و اندوه مبدل خواهد گردید. دون منزلى است و موقت خانه اى ، پس براى آخرت خود توشه اى برگیرید و بهترین توشه تقواست ، و تقوا پیشه کند امید است رستگار شوید ).
3 / 14 - ایها الناس ! ان الله تعالى خلق الدنیا فجعلها دار فناء و زوال متصرفه باهلها حالا بعد حال ، فالمغرور من غرته ، و الشقى من فتنته فلا تغرنکم هذه الدنیا، فانها تقطع رجاء من رکن الیها و تخیب طمع من طمع فیها .
(اى مردم ! خدا دنیا را محل فنا و زوال قرار داده که اهل خویش را تغییر مى دهد و وضعشان را دگرگون مى سازد، مغرور و گول خورده کسى است که فریب دنیا را بخورد و بدبخت کسى است که مفتون آن گردد، پس دنیا شما را گول نزند که هر که بدو تکیه کند ناامیدش سازد و هر کس بر وى طمع کند، به یاءس و ناامیدش کشاند ).
4 / 14 - و اراکم قد اجتمعتم على امر قد اسخطتم الله فیه علیکم ، واعرض بوجهه الکریم عنکم ، و احل بکم نفمته ، فنعم الرب ربنا، و بئس العبید انتم ، اقررتم بالطاعة و آمنتم بالرسول محمد صل الله علیه و آله وسلم ثم انکم زحفتم الى ذریته و عترته تریدون قتلهم ، لقد استحوذ علیکم الشیطان فانساکم ذکر الله العظیم ، فتبا لک ولما تریدون ، انا لله و انا الیه راجعون ، هولاء قوم کفروا بعد ایمانهم ، فبعدا للقوم الظالمین .
(و اینک مى بینم شما به امرى هم پیمان شده اید که خشم خدا را بر انگیخته و به سبب آن خدا از شما اعراض کرده و غضبش را بر شما فرو فرستاده است ، چه نیکوست خداى ما و چه بندگان بدى هستید شما که به فرمان خدا گردن نهادید و به پیامبرش حضرت محمد (ص ) ایمان آوردید، سپس براى کشتن اهل بیت و فرزندانش هجوم آوردید، شیطان بر شما مسلط شده که خداى بزرگ را از یاد شما برده است ، ننگ بر شما و بر هدفتان ! ما از خداییم و به سوى او باز مى گردیم .
این قوم ستمگر از رحمت خدا دور باشند که پس از ایمان ، به کفر گراییدند ).
5 / 14 - ایها الناس ! انسبونى من انا، ثم ارجعوا الى انفسکم وعاتبوها، و انظروا هل یحل لکم قتلى و انتهاک حرمتى ؟ الست ابن بنت نبیکم و ابن وصیة و ابن عمه و اول المومنین بالله و المصدق لرسوله بما جاء من عند ربه ؟ اولیس حمزة سید الشهداء عم ابى ؟ اولیس جعفر الطیار عمى ، اولم یبلغکم قول رسول الله صل الله علیه و آله وسلم لى ولاخى : هذان سیدا شباب اهل الجنة ؟ .
(مردم ! نسب مرا بشناسید که من چه کسى هستم ، سپس بخود آیید و خویشتن را ملامت کنید و ببینید آیا کشتن من و درهم شکستن حریم حرمت من براى شما جایز است ؟ آیا من فرزند دختر پیامبر شما نیستم ؟ آیا من فرزند وصى و پسر عم پیامبر شما نیستم ؟ آیا من فرزند کسى هستم که وى اولین کسى است که به خدا ایمان آورد و رسالت پیامبرش را تصدیق نمود؟ آیا حمزه سید الشهداء عموى پدر من نیست ؟ آیا جعفر طیار عموى من نیست ؟ آیا سخن رسول خدا را درباره من و برادرم نشنیده اید که فرمود: این دو سرور جوانان بهشتند؟ ).
6 / 14 - فان صدقتمونى بما اقول و هو الحق و الله ما تعمدت الکذب منذ علمت ان الله یمقت علیه اهله و یضر به من اختلفه و ان کذبتمونى فان فیکم من ان سالتموه عن ذلک اخبرکم ، سلوا جابربن عبدالله الانصارى و ابا سعید الخدرى و سهل بن سعد الساعدى وزید بن ارقم و انس بن مالک یخبروکم انهم سمعوا هذه المقالة من رسول الله و لاخى ، اما فى هذا حاجز لکم عن سفک دمى .
(اگر مرا در گفتار تصدیق کنید که حق است ، به خدا سوگند از روز اول دروغ نگفته ام ، چون دریافته ام که خداوند به دروغگو غضب کرده و ضرر دروغ را به خود دروغگو بر مى گرداند و اگر مرا تکذیب مى کنید، اینک در میان مسلمانان از صحابه پیامبر، کسانى هستند که مى توانید از آنان سؤ ال کنید که همه آنان گفتار پیامبر را درباره من و برادرم شنیده اند و شما را از آن آگاه خواهند نمود و همین گفتار مى تواند مانع خونریزى شما گردد ).
از جابر بن عبدالله و ابوسعید خدرى و سهل بن سعد ساعدى و زید بن ارقم و انس بن مالک بپرسید که همه آنان به شما خواهند گفت که این گفتار را از رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم درباره من و برادرم شنیده اند که فرمود: (آنها سرور جوانان بهشتند ) و همین گفتار مى تواند مانع ریختن خون من گردد.
7 / 14 - فان کنتم فى شک من هذا القول افتشکون انى ابن بنت نبیکم فوالله ما بین المشرق و المغرب ابن بنت نبى غیرى فیکم و لا غیرکم ، و یحکم اتطلبونى بقتیل منکم قتلته او مال لکم استهلکته او بقصاص جزاحة .
...یا شبث بن ربعى ! و یا حجار بن ابجر! و یا قیس بن الاشعث ! و یا زید بن الحارث ! الم تکتبوا الى ان قد اینعت الثمار و اخضر الجنات ، و انما تقدم على جند لک مجندة ؟ (106)
(اگر در گفتار پیامبر درباره من و برادرم تردید دارید، آیا در این واقعیت نیز شک مى کنید که من فرزند پیامبر شما هستم و در همه دنیا نه در میان شما و نه در جاى دیگر، براى پیامبر فرزندى بجز من وجود ندارد. واى بر شما! آیا کسى را از شما کشته ام که به قصاص او مرا مى کشید؟ آیا مال کسى از شما را تباه ساخته ام ؟ آیا جراحتى بر کسى وارد کرده ام تا مستحق مجازاتم بدانید؟!
... اى شبث بن ربعى ! اى حجار بن ابجر! اى قیس بن اشعث ! و اى یزید بن حارث ! آیا شما نبودید براى من نامه نوشتید که میوه هاى ما رسیده و درختان ما سر سبز و خرم است و در انتظار تو دقیقه شمارى مى کنیم و در کوفه لشکریانى مجهز و آماده در اختیار تو مى باشد! ).
این بود هفت فقره از اتمام حجت بن على علیه السلام که مجموعا اولین خطبه آن حضرت را که در روز عاشورا ایراد فرموده است ، تشکیل مى دهد آرى هفت فقره اتمام حجت در ضمن یک سخنرانى و کیفیت ایراد این خطبه به طورى که در منابع نقل شده بدین صورت بوده است که امام علیه السلام پس از تنظیم صفوف لشکر خویش ، سوار بر اسب گردید و از خیمه هاى خود فاصله گرفت و با صداى بلند و رسا به ایراد این خطبه پرداخت .(107)
خطبه دوم :
خطبه و سخنرانى دوم حسین بن على علیه السلام نیز که مجموعه دیگرى است از اتمام حجت آن بزرگوارى ، داراءى هفت فراز است و مشتمل بر دلایل و بیانات مختلف و اتمام حجت در ابعاد گوناگون و در کیفیت ایراد این سخنرانى (خطیب خوارزمى ) مى گوید: روز عاشورا پس از آنکه هر دو سپاه کاملا آماده گردید و پرچمهاى لشکر عمر سعد بر افراشته شد و صداى طبل و شیپور آنان در بیابان کربلا طنین افکن گردید، به طرف خیمه هاى حسین بن على حرکت کرده و خیمه ها را احاطه نمودند، حسین بن على از میان خیمه و از داخل لشکر خویش بیرون آمد و در برابر صفوف لشکر دشمن قرار گرفت و از آنان خواست تا سکوت کنند و به سخنان او گوش فرا دهند، ولى آنان همچنان سر و صدا و هلهله مى کردند و صداى قهقهه و شادیشان بلند بود که آن حضرت با این جملات ، به آرامش و سکوتشان دعوت نمود:
8 / 14 - ویلکم ما علیکم ان تنصتوا الى فتسمعوا قولى ، و انما ادعوکم الى سبیل الرشاد، فمن اطاعتى کان من المرشدین و من عصانى کان من المهلکین ، و کلکم عاص لامرى غیر مستمع لقولى ، قد انخزلت عطیاتکم من الحرام ، و ملئت بطونکم من الحرام ، فطبع الله على قلوبکم ، ویلکم الا تنصتون ؟ الا تسمعون ؟! .(108)
(واى بر شما! چرا گوش فرا نمى ندهید تا گفتار را که شما را به رشد و سعادت فرا مى خوانم بشنوید، هر کس از من پیروى کند، خوشبخت و هر کس عصیان و مخالفت ورزد، از هلاک شدگان است و همه شما عصیان و سرکشى نمود، و با دستور من مخالفت مى کنید که به گفتارم گوش فرا نمى دهید. آرى ، در اثر هدایاى حرامى که به دست شما رسیده ، و در اثر غذاها و لقمه هاى غیر حلال ک شکمهاى شما از آنها انباشته شده ، خدا بر دلهاى شما این چنین زده است . واى بر شما! چرا آرام نمى شوید؟! چرا گوش فرا نمى دهید؟! ).
9 / 14 - تبا کم ایتها الجماعة و ترحا! افحین استصرختمونا و لهین متحیرین فاصرخناکم مودین مستعدین ، سللتم علینا سیفا فى رقابنا، وحششتم علینا نار الفتن التى جناها عدوکم و عدونا، فاصبحتم البا على اولیائکم و یدا علیهم لا عدائکم بغیر عدل افشوه فیکم ، و لا امل اصبح لکم فیهم الا الحرام من الدنیا انالوکم ، و خسیس عیش طمعتم فیه من غیر حدث کان منا ولا راءى تفیل لنا .
(اى مردم ! ننگ و عار و حزن ذلت بر شما باد که با اشتیاق فراوان در حالى که سرگردان بودید. ما را به یارى خود خواندید و چون به فریاد شما پاسخ مثبت داده و با سرعت به سوى شما شتافتیم ، شمشیرهایى که از خود ما بود، بر علیه ما به کار گرفتید و آتش فتنه اى را که دشمن مشترک برافروخته بود، بر علیه ما شعله ور ساختید، به حمایت از دشمنانتان بر علیه پیشوایانتان به پا خاستید بى آنکه ما در میان شما عدالتى را بر قرار سازند. و یا امید چیزى در آنان داشته باشید به جز طعمه حرامى که به شما رسانیده اند و مختصر زندگى ذلت بارى که چشم طمع به آن دوخته اید و شما آنگاه بر علیه ما به پا ساختید که نه خطایى از ما سرزده و نه عقیده و اندیشه نادرستى از ما مشاهده کرده اید ).