بازدید امروز : 6
بازدید دیروز : 15
کل بازدید : 29340
کل یادداشتها ها : 182
چه بسا از بسیارى از دانشمندان و اهل بصیرت در مواقع خاص، هنگام بحث و مغلوبیت کلمه زشتى سر مىزند، و یا براى منکوب نمودن خصم و غلبه بر او در مقام مناظره و مجادله جملهاى ادا مىشود که ناپسند بوده، و پس از آن نادم و پشیمانمىشود، و با خود مىگوید: من که داراى ملکه عفتبودم، من که با خود قرارداد کرده بودم که دروغ یا غیبتیا سب و شتم، یا کلمهاى که لالتبر عیب و نقص رقیب کند، سر نزند، چه شد که بدون تامل و عاقبتاندیشى چنین کلمهاى را ادا کردم؟و پرده عفت لسان خود را دریدم؟
تمام اینها و اشباه و نظایر اینها بعلت همان وجود صفت رذیله در دل، و مقید شدن آن بتقیید عقل و حفظ مصالح خارجى است، که دائما در کمین نشسته، تا در موقع مناسب شکار خود را بگیرد و بکام خود برسد.
و همانطور که ذکر شد در تمام افراد بدون استثناء این بروزات و ظهورات، گاه گاه و احیانا مشاهده مىشود.
دانشمند شهیر و فیلسوف شرق بوعلى سینا با آنکه مىگوید من تمام طب را براى تو بدو جمله خلاصه مىکنم:
اسمع جمیع وصیتى فاعمل بها فالطب مجموع بنظم کلامى
اقلل جماعک ما استطعت فانه ماء الحیاة تصب فى الارحام
اجعل غذائک کل یوم مرة و احذر طعاما قبل هضم طعام
اولا جماع و آمیزش را تا توانى کم کن، زیرا آنچه در رحم زنان مىریزد آب حیات است که هر چه بیشتر ریخته گردد از حیات تو بیشتر کم مىکند.
ثانیا غذا خوردن خود را در هر روز یکبار قرار بده، و از خوردن غذا قبل از آنکه غذاى سابق هضم شود پرهیز کن.
گویند که از او سئوال کردند با آنکه خود شما بمضار آمیزش زیاده از حد اعتدال و نیاز، آشنائى و اطلاع دارید!پس چرا خود شما در این عمل زیادهروى و افراط مىکنید؟
در پاسخ گفت: من از کیفیت عمر خود مىخواهم بهره مند شوم نه از کمیت آن.
بسیارى از اطباء از مضار مشروبات الکلى بخوبى اطلاع دارند، و در این زمینه نیز کنفرانس داده و خطابه خواندهاند، یا مقاله و کتابى نوشته، ولى در عین حال خود مبتلى باین عمل شیطانى هستند. بارى اگر انسان به این حد از علم و تقوى قانع شود که بعلت ملاحظه مصالح خارجى از جنایت و جریمه خوددارى کند، و نتواند اصل ماده فساد را در خود نابود کند، و ریشه و میکرب صفات رذیله از شره و خمودى، جبن و تهور، بخل و تبذیر و نظائر آنها را بکلى از سویداى ضمیر خود ریشهکن کند، هنوز بمقام انسان واقعى نرسیده است.
مانند حیوانى که او را زنجیر نموده باشند تسلیم و مطیع است، ولى چون زنجیر را بگسلد چه کارها خواهد کرد.
اگر از دروغ، کمفروشى و ظلم و زنا و اشباه آن در بیدارى اجتناب ورزد، در حالت خواب که دیگر مصالح خارجى مورد نظر نیست، این صفات رذیله طلوع کرده، و صحنهاى را از فجایع بوجود مىآورد.
خواب زنا مىبیند، خواب سودجوئى، و شخصیت طلبى و ظلم و جنایت مىبیند، و چون از خواب بیدار شود، مسکین نیز تعجب مىکند که این خوابها با من چه مناسبت دارد، غافل از آنکه اصل و ریشه این مفاسد هنوز از دل او بیرون نرفته، بلکه موجود بوده، و خود را در زوایا و بیغوله هاى نفس مخفى نموده، تا در زمینه مساعد بروز نموده و بمقصد خود برسند.
انبیاء و ائمه علیه السلام و اولیاء مقربین درگاه حضرت احدیت این صفات رذیله و جراثیم فساد را بکلى از دلهاى خود بیرون ریخته، و تخم آن را در مزرعه دل خود محو و نابود نمودهاند، و بعلت عنایت حضرت بارى یکنوع علم و دانش به آنها داده شده است که با وجود آن علم و دانش دیگر مجالى براى این رذائل نیست.
آن نحوه از علم و بینش به یک بارقه تمام این صفات را مىسوزاند و محو و نابود مىکند، اصل و بنیاد بخل و شره و تهور را برمىاندازد که حتى در تمام طول عمر و حتى براى یکبار و حتى در عالىترین زمینه مساعد، براى آنها چنین رذیلهاى رخ نمىدهد.
چون یوسف صدیق با وجود تمام شرائط و امکانات، با وجود تمام مقتضیات، و مواجه شدن با خطراتى عظیم بعلت ترک گناه، باز هم قلب او اجازه گناه نمىدهد.
این خاصه و جوهره قلب که در چنین افراد است، دیگر نمىگذارد که حتى در خواب خواب گناه ببینند، یا در بیدارى خیال گناه را بنمایندبراى مقربان و اولیاى خدا در تمام در ازاى عمر، یک لحظه خیال گناه هم پیدا نمىشود، اگر سالیان دراز بدون عیال زیست کنند و در عالىترین درجه امکانات براى آنان حتى دور از اطلاع مردم وسائل گناه آماده گردد، ابدا خیال گناه در دل آنها خطور نمىکند، و فقط و فقط این افراد از آن کلیتبروز غرائز استثناء شدهاند و بس. آن علمى که خدا به آنها بر اثر مجاهدات نفسانیه و استقامت در راه عبودیتحق داده و بعلت نور قلب، بدین مقام رسیدهاند از سنخ علمهاى معمولى نیست، بلکه علم خاص و کیفیت مخصوصى است که در لسان قرآن مجید تعبیر به روح الله یا روح القدس شده است.
«و کذلک اوحینا الیک روحا من امرنا ما کنت تدرى ما الکتاب و لا الایمان و لکن جعلناه نورا نهدى به من نشاء من عبادنا»
ما همچنین وحى کردیم بسوى تو روحى را از امر خود، که قبل از آن از حقیقت کتاب و اسرار عالم آفرینش، و از معارف الهیه علم و اطلاعى نداشتى!
ما این روح را نورى قرار داده ایم که بوسیله آن هر کدام از بندگان شایسته خود را که بخواهیم هدایت مىکنیم.
این نور همان روح خدا یا روح القدس است که در قلب انسان وارد شده، و حالت قلب را دگرگون مىکند، او را بکلى از غیر خدا منصرف و یکباره بخدا مىپیوندد، و این است مقام عصمت انبیاء و ائمه اطهار.
در اینجا باید دانست، در این مقام نه اینست که نفس بکلى نابود مىشود، بلکه منقاد صرف و مطیع محض مىگردد، و به اندازه سر سوزنى مجال تخطى و تجاوز براى او نمىماند.
روزى حضرت رسول الله صلى الله علیه و آله فرمودند: با هر یک از افراد بشر شیطانى است که او را دعوت بگناه مىکند.
عرض کردند:اى رسول خدا آیا در وجود شما هم این شیطان موجود است؟فرمود: بلى و لکن شیطانى اسلم بیدى
آرى!لکن شیطان من بدست من رام شده، و تسلیم و منقاد اوامر من گردیدهاست.
در این حال براى اولیاى خدا، این نفس بهترین سرمایه خدا، و گرامىترین موهبت الهى است، چون نفس مطمئنه گردیده، و لیاقتخطاب رجوع بحرم خدا را پیدا نموده است.