پایگاه مقاومت شهدا
   مشخصات مدیر وبلاگ
 
    آمارو اطلاعات

بازدید امروز : 4
بازدید دیروز : 15
کل بازدید : 29338
کل یادداشتها ها : 182

نوشته شده در تاریخ 90/3/19 ساعت 9:46 ص توسط سید داود حسینی


شاید سر آن همان ملاحظه منظور ابن کثیر و امثال ابن کثیر بوده است، که بعد از نشر متوجه شده، و در طبع دوم ترمیم نموده است، یا آنکه سیل اعتراضات در جرائد و محافل و خورده‏گیرى‏هاى بسیار راجع به این موضوع، و درج جمله اول در کتاب خود که از ناحیه دشمنان اهل بیت علیهم السلام متوجه او شده است، و همین امواج سرزنش و مواخذه او را در پره افکنده تا مجبور و مضطر به حذف و تحریف آن در طبع دوم شده است، یا آنکه کما آنکه عادت شایع در بسیار از چاپخانه ‏هاست که بعضى از جملات را که مورد نظرشان نباشد حذف مى‏کنند، و مؤلف چون با آنها اشتراک در منظور داشته از حذف آنها چشم‏پوشى نموده است، و یا عاجز از دفع آنها بوده است؟و بر هر تقدیر، خداوند شعور و ادراک زنده را متوجه کند، و امانت موصوفه الهى و حق ضایع شده و مورد تاسف را در دلها زنده فرماید.

و اما جهت دوم از بحث که دلالت و مفهوم حدیث است، آنکه در این حدیث ‏با اختلاف مضامینى که در نقل آن شده است جمله: انت اخى و وصیى و خلیفتى فیکم و اسمعواله و اطیعوا آمده است، و این نصى است از رسول خدا بلکه نص جلى و آشکارى بر لافت‏بلافصل و وصایت آن حضرت، مانند حدیث غدیر خم، غایة الامر این تنصیص در بدو نبوت و دعوت، و حدیث غدیر در پایان آن، هنگام نزول جبرائیل و اخبار به آن حضرت به نزدیکى و فرا رسیدن مرگ واقع شد.

بگذریم از بعضى از روایاتیکه آنفا ذکر شد، و در آنها نیز عنوان وارثى و وزیرى و ولى کل مؤمن بعدى و هو بمنزلة هرون من موسى و یقضى دینى و لفظ اسمعواله و اطیعوا وارد شده است، که هر یک از آنان نیز صراحت‏ بر ولایت و خلافت آن حضرت دارد.

فرض کنیم اگر در مجموع این احادیث غیر از جمله «اخى و وصییى و خلیفتى فیکم‏» نبود باز معلوم است که این جمله چقدر بطور واضح و آشکار صراحت‏بر نصب آن حضرت به مقام خلافت و وصایت را مى‏رساند.

ولایت امیرالمؤمنین از روز اول با توحید خدا و نبوت رسول توام بوده است

بنابراین بطور یقین مى‏توان گفت که ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام از روز اول با شهادت به لا اله الا الله و محمد رسول الله شروع شده و على ولى الله جمله متصله و غیر قابل انفکاک با آنها بوده است.

چون در روز اولى که پیغمبر اقوام خود را به اسلام دعوت نمود و آنان را به اقرار به شهادتین امر فرمود، در همین روز و در همین مجلس آنان را امر به اطاعت مولى الموالى امیرالمؤمنین و پیروى از آن حضرت نموده، و ولایت و خلافت او را اعلان نمود.

بنابراین اسلام از روز اول که طلوع کرد با این سه جمله بود: شهادت به خدا و شهادت به نبوت رسول الله و شهادت به ولایت على ولى الله، و آنچه را که شیعه مى‏گویند از وجوب تبعیت از امیرالمؤمنین یکى از مسائل قطعیه اسلام است، و حقیقت تشیع، حقیقت اسلام است و افرادیکه به شهادتین اکتفا نموده و ولایت و خلافت امیرالمؤمنین را رفض کرده‏اند جزئى از اسلام را رد نموده‏اند، و در واقع اسلام را رد نموده‏اند.

همچنانکه افرادى که شهادت به توحید مى‏دهند و به نبوت نمى‏دهند نیز جزئى از حقیقت را اقرار و جزئى را انکار و در واقع حقیقت را انکار نموده‏اند.

تشیع و تبعیت از اهل بیت و اوصیاى حضرت رسول الله از روز اول اسلام ‏پایه‏ گذارى شد، و بر همین اساس نصوص صریحه از آیات قرآن، و کلام رسول الله به تدریج نیز راجع به ولایت اضافه شد، همچنانکه نصوص صریحه از آیات قرآن و کلام آن حضرت نیز به تدریج راجع به توحید و نبوت اضافه شد.

امیر المؤمنین علیه السلام در تمام مراحل رسالت یار و مددکار پیامبر اکرم نیست 

و علاوه از این حدیث استفاده مى‏شود که امیرالمؤمنین علیه السلام در اصل تحمل مشاق نبوت و برداشتن وظیفه خطیر تبلیغ و رسانیدن احکام و جهاد و بالاخره در ایصال مردم جهان را به سر منزل مقصود که وظیفه رسالت است‏شریک و سهیم بوده‏اند، چون مضمون روایت این نیست که هر کس ایمان بیاورد وصى و خلیفه من خواهد بود، بلکه مضمون این است که هر کس مرا در این کار معاونت و معاضدت نماید، و قوت بازوى من گردد، و یار و معین من باشد، او خلیفه من است.

زیرا که جملاتى که از آن حضرت روایت ‏شده این است:

ایکم یوازرنى على هذا الامر؟کدام یک از شما مرا یارى مى‏کنید در این امر و ایکم یبا یعنى على ان یکون اخى و صاحبى و وارثى؟ کدام یک از شما بیعت مى‏کند، یعنى سر مى‏سپارد، و خود را مى‏فروشد، که اختیارات خود را کنار گذارده، و در تمام مراحل نبوت و تحمل مشاق و وظیفه خطیر ارسال و مواجهه با هزاران مشکلات، برادر من و ملازم و مصاحب با من و وارث من باشد، بطوریکه بعد از من نیز این مسئولیت تنها بر دوش او سوار شود، و یک تنه در مقابل دنیاى کفر رسالت مرا ابلاغ و از عهده آن برآید.

و ایکم یؤآخینى و یوازرنى و یکون ولیى و وصیى بعدى و خلیفتى فى اهلى یقضى دینى؟کدام یک از شما با من در این امر، برادرى و کمک مى‏کنید که بوده باشد صاحب اختیار و سرپرست و وصى بعد از من، و جانشین من در اهل من که دین مرا ادا کند.

و ایکم ینتدب ان یکون اخى و وزیرى و وصیى و خلیفتى فى امتى و ولى کل مؤمن بعدى؟و کدام یک از شما قبول مى‏کنید برادر من، و وزیر من، و وصى من، و خلیفه من در امت من، و صاحب اختیار هر مؤمنى بعد از من بوده باشد.

از تمام این جملات استفاده مى‏شود که حضرت رسول الله در برداشتن این بار عظیم دنبال معین و یار مى‏گشتند، و براى خود قوت بازو و ناصر مى‏طلبیدند.

این جملات صراحت دارد که کیست از شما در چنین وضعیت و حالتى که‏من دارم بیاید و مرا تنها نگذارد، و براى نصرت دین خدا قیام کند، و در زنده بودن و مردن من این بار را به دوش بگیرد، در زنده بودن مصاحب و ملازم من باشد، و پس از مرگ از عهده وظائف رسالت‏برآید، و دینى را که من به خدا دارم و عهده‏اى را که قبول کرده‏ام ادا کند.

بنابراین با قبول کردن چنین موضوعى، امیرالمؤمنین در تمام مراحل اداء رسالت، و رسانیدن مردم را بسر منزل سعادت، و متعهد بودن به عهده اعباء و مشکلات خلافت‏با وجود مقدس رسول خدا سهیم و شریک بوده است.

صلى الله علیک یا اباالحسن، تصور نشود که مقامى را که رسول الله از عنوان برادرى و وزارت و خلافت و وراثت و ولایت‏ به آن وجود عزیز، عنایت فرمودند یک امر تشریفاتى، و یک نتیجه و بهره‏اى در مقابل قبول او بود، و کانه مى‏خواستند جزاى او را به اعطاى چنین مناصبى داده باشند، بلکه با این جملات او را براى تحمل مشاق در تمام این امور طلبیدند، و فرمودند:

کیست که این کوه عظیم و کمرشکن را به دوش مى‏گیرد؟

کیست که در مخالفت مشرکین و دنیاى کفر و شرک دوش به دوش من قیام نموده، و نگذارد که تمام این فشارها تنها بر من وارد آید؟

کیست که در جنگها و غزوات از جان و دل به تمام معنى در رتبه و ردیف من براى اعلاى کلمه حقه قیام کند؟

کیست که خود را در برابر مخالفتهاى شدید قریش و طوائف کفر بى‏پروا حاضر ببیند؟

کیست‏ براى هجرت و دربدرى در کوهها و بیابانها متوارى شود؟

کیست که حاضر باشد در لیلة المبیت در جاى من بخوابد و بدن خود را زیر شمشیرهاى شجعان عرب قطعه قطعه ببیند.

کیست که و کیست که حتى بعد از موت من در برخورد با منافقین امت‏خود را نبازد، و یکذره هوى در دل خود راه ندهد و با هزاران مشکلات و کوههاى غم و اندوه بسازد، و دست از دست تخطى نکند و ناله ‏هاى دختر من زهراء، او را به احساسات قبیلگى و قومى تحریک نکند، و مانند دریاى عظمت و وقار طبق وظیفه خود رفتار نموده، و نه تنها عصر آنروز بلکه تمام عالم بشریت و انسانیت را تا روز رستاخیز، به علم و حلم و عظمت و وفا و صفا و صدق و زهد و بى‏اعتنائى به غیر خدا تعلیم وتربیت نماید.

اى مردم دنیا بدانید که امیرالمؤمنین آن طفل خردسال در آنروز در مقابل چنین مشکلاتى به جواب رسول اکرم پاسخ مثبت داد، و با پاسخ خود این امواج سهمگین خطرات را با سینه باز و قلب تواناى خود بکنار مى‏زد، و خود را حاضر براى فداکارى در دقیق‏ترین لحظات و باریکترین دقائق آماده نمود، و تمام صحنه‏ها و پیش‏آمدهاى بیست و سه سال زمان رسالت‏حضرت رسول اکرم و سى سال پیش‏آمدهاى ناگوار و خرد کننده بعد از رحلت آن حضرت را چون آئینه در مقابل دیدگان خود دید، و برخاست و فریاد زد: انا یا رسول الله

منم‏اى پیغمبر خدا که یار و معین تو و مصاحب و ملازم تو باشم، آنى از تو غفلت نورزم، جان و مال و شخصیت و حیثیت و دنیا و عز را به خاک پاى مبارکت نثار کنم، منم که حاضرم ببینم ریسمان بر گردن من انداخته و براى اخذ بیعت‏به مسجد برند و زبان خود را از راه عفت و صواب خارج نکنم، و احساسات من مرا تحریک نکند.



نص و...   





طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ