بازدید امروز : 4
بازدید دیروز : 15
کل بازدید : 29338
کل یادداشتها ها : 182
شاید سر آن همان ملاحظه منظور ابن کثیر و امثال ابن کثیر بوده است، که بعد از نشر متوجه شده، و در طبع دوم ترمیم نموده است، یا آنکه سیل اعتراضات در جرائد و محافل و خوردهگیرىهاى بسیار راجع به این موضوع، و درج جمله اول در کتاب خود که از ناحیه دشمنان اهل بیت علیهم السلام متوجه او شده است، و همین امواج سرزنش و مواخذه او را در پره افکنده تا مجبور و مضطر به حذف و تحریف آن در طبع دوم شده است، یا آنکه کما آنکه عادت شایع در بسیار از چاپخانه هاست که بعضى از جملات را که مورد نظرشان نباشد حذف مىکنند، و مؤلف چون با آنها اشتراک در منظور داشته از حذف آنها چشمپوشى نموده است، و یا عاجز از دفع آنها بوده است؟و بر هر تقدیر، خداوند شعور و ادراک زنده را متوجه کند، و امانت موصوفه الهى و حق ضایع شده و مورد تاسف را در دلها زنده فرماید.
و اما جهت دوم از بحث که دلالت و مفهوم حدیث است، آنکه در این حدیث با اختلاف مضامینى که در نقل آن شده است جمله: انت اخى و وصیى و خلیفتى فیکم و اسمعواله و اطیعوا آمده است، و این نصى است از رسول خدا بلکه نص جلى و آشکارى بر لافتبلافصل و وصایت آن حضرت، مانند حدیث غدیر خم، غایة الامر این تنصیص در بدو نبوت و دعوت، و حدیث غدیر در پایان آن، هنگام نزول جبرائیل و اخبار به آن حضرت به نزدیکى و فرا رسیدن مرگ واقع شد.
بگذریم از بعضى از روایاتیکه آنفا ذکر شد، و در آنها نیز عنوان وارثى و وزیرى و ولى کل مؤمن بعدى و هو بمنزلة هرون من موسى و یقضى دینى و لفظ اسمعواله و اطیعوا وارد شده است، که هر یک از آنان نیز صراحت بر ولایت و خلافت آن حضرت دارد.
فرض کنیم اگر در مجموع این احادیث غیر از جمله «اخى و وصییى و خلیفتى فیکم» نبود باز معلوم است که این جمله چقدر بطور واضح و آشکار صراحتبر نصب آن حضرت به مقام خلافت و وصایت را مىرساند.
ولایت امیرالمؤمنین از روز اول با توحید خدا و نبوت رسول توام بوده است
بنابراین بطور یقین مىتوان گفت که ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام از روز اول با شهادت به لا اله الا الله و محمد رسول الله شروع شده و على ولى الله جمله متصله و غیر قابل انفکاک با آنها بوده است.
چون در روز اولى که پیغمبر اقوام خود را به اسلام دعوت نمود و آنان را به اقرار به شهادتین امر فرمود، در همین روز و در همین مجلس آنان را امر به اطاعت مولى الموالى امیرالمؤمنین و پیروى از آن حضرت نموده، و ولایت و خلافت او را اعلان نمود.
بنابراین اسلام از روز اول که طلوع کرد با این سه جمله بود: شهادت به خدا و شهادت به نبوت رسول الله و شهادت به ولایت على ولى الله، و آنچه را که شیعه مىگویند از وجوب تبعیت از امیرالمؤمنین یکى از مسائل قطعیه اسلام است، و حقیقت تشیع، حقیقت اسلام است و افرادیکه به شهادتین اکتفا نموده و ولایت و خلافت امیرالمؤمنین را رفض کردهاند جزئى از اسلام را رد نمودهاند، و در واقع اسلام را رد نمودهاند.
همچنانکه افرادى که شهادت به توحید مىدهند و به نبوت نمىدهند نیز جزئى از حقیقت را اقرار و جزئى را انکار و در واقع حقیقت را انکار نمودهاند.
تشیع و تبعیت از اهل بیت و اوصیاى حضرت رسول الله از روز اول اسلام پایه گذارى شد، و بر همین اساس نصوص صریحه از آیات قرآن، و کلام رسول الله به تدریج نیز راجع به ولایت اضافه شد، همچنانکه نصوص صریحه از آیات قرآن و کلام آن حضرت نیز به تدریج راجع به توحید و نبوت اضافه شد.
امیر المؤمنین علیه السلام در تمام مراحل رسالت یار و مددکار پیامبر اکرم نیست
و علاوه از این حدیث استفاده مىشود که امیرالمؤمنین علیه السلام در اصل تحمل مشاق نبوت و برداشتن وظیفه خطیر تبلیغ و رسانیدن احکام و جهاد و بالاخره در ایصال مردم جهان را به سر منزل مقصود که وظیفه رسالت استشریک و سهیم بودهاند، چون مضمون روایت این نیست که هر کس ایمان بیاورد وصى و خلیفه من خواهد بود، بلکه مضمون این است که هر کس مرا در این کار معاونت و معاضدت نماید، و قوت بازوى من گردد، و یار و معین من باشد، او خلیفه من است.
زیرا که جملاتى که از آن حضرت روایت شده این است:
ایکم یوازرنى على هذا الامر؟کدام یک از شما مرا یارى مىکنید در این امر و ایکم یبا یعنى على ان یکون اخى و صاحبى و وارثى؟ کدام یک از شما بیعت مىکند، یعنى سر مىسپارد، و خود را مىفروشد، که اختیارات خود را کنار گذارده، و در تمام مراحل نبوت و تحمل مشاق و وظیفه خطیر ارسال و مواجهه با هزاران مشکلات، برادر من و ملازم و مصاحب با من و وارث من باشد، بطوریکه بعد از من نیز این مسئولیت تنها بر دوش او سوار شود، و یک تنه در مقابل دنیاى کفر رسالت مرا ابلاغ و از عهده آن برآید.
و ایکم یؤآخینى و یوازرنى و یکون ولیى و وصیى بعدى و خلیفتى فى اهلى یقضى دینى؟کدام یک از شما با من در این امر، برادرى و کمک مىکنید که بوده باشد صاحب اختیار و سرپرست و وصى بعد از من، و جانشین من در اهل من که دین مرا ادا کند.
و ایکم ینتدب ان یکون اخى و وزیرى و وصیى و خلیفتى فى امتى و ولى کل مؤمن بعدى؟و کدام یک از شما قبول مىکنید برادر من، و وزیر من، و وصى من، و خلیفه من در امت من، و صاحب اختیار هر مؤمنى بعد از من بوده باشد.
از تمام این جملات استفاده مىشود که حضرت رسول الله در برداشتن این بار عظیم دنبال معین و یار مىگشتند، و براى خود قوت بازو و ناصر مىطلبیدند.
این جملات صراحت دارد که کیست از شما در چنین وضعیت و حالتى کهمن دارم بیاید و مرا تنها نگذارد، و براى نصرت دین خدا قیام کند، و در زنده بودن و مردن من این بار را به دوش بگیرد، در زنده بودن مصاحب و ملازم من باشد، و پس از مرگ از عهده وظائف رسالتبرآید، و دینى را که من به خدا دارم و عهدهاى را که قبول کردهام ادا کند.
بنابراین با قبول کردن چنین موضوعى، امیرالمؤمنین در تمام مراحل اداء رسالت، و رسانیدن مردم را بسر منزل سعادت، و متعهد بودن به عهده اعباء و مشکلات خلافتبا وجود مقدس رسول خدا سهیم و شریک بوده است.
صلى الله علیک یا اباالحسن، تصور نشود که مقامى را که رسول الله از عنوان برادرى و وزارت و خلافت و وراثت و ولایت به آن وجود عزیز، عنایت فرمودند یک امر تشریفاتى، و یک نتیجه و بهرهاى در مقابل قبول او بود، و کانه مىخواستند جزاى او را به اعطاى چنین مناصبى داده باشند، بلکه با این جملات او را براى تحمل مشاق در تمام این امور طلبیدند، و فرمودند:
کیست که این کوه عظیم و کمرشکن را به دوش مىگیرد؟
کیست که در مخالفت مشرکین و دنیاى کفر و شرک دوش به دوش من قیام نموده، و نگذارد که تمام این فشارها تنها بر من وارد آید؟
کیست که در جنگها و غزوات از جان و دل به تمام معنى در رتبه و ردیف من براى اعلاى کلمه حقه قیام کند؟
کیست که خود را در برابر مخالفتهاى شدید قریش و طوائف کفر بىپروا حاضر ببیند؟
کیست براى هجرت و دربدرى در کوهها و بیابانها متوارى شود؟
کیست که حاضر باشد در لیلة المبیت در جاى من بخوابد و بدن خود را زیر شمشیرهاى شجعان عرب قطعه قطعه ببیند.
کیست که و کیست که حتى بعد از موت من در برخورد با منافقین امتخود را نبازد، و یکذره هوى در دل خود راه ندهد و با هزاران مشکلات و کوههاى غم و اندوه بسازد، و دست از دست تخطى نکند و ناله هاى دختر من زهراء، او را به احساسات قبیلگى و قومى تحریک نکند، و مانند دریاى عظمت و وقار طبق وظیفه خود رفتار نموده، و نه تنها عصر آنروز بلکه تمام عالم بشریت و انسانیت را تا روز رستاخیز، به علم و حلم و عظمت و وفا و صفا و صدق و زهد و بىاعتنائى به غیر خدا تعلیم وتربیت نماید.
اى مردم دنیا بدانید که امیرالمؤمنین آن طفل خردسال در آنروز در مقابل چنین مشکلاتى به جواب رسول اکرم پاسخ مثبت داد، و با پاسخ خود این امواج سهمگین خطرات را با سینه باز و قلب تواناى خود بکنار مىزد، و خود را حاضر براى فداکارى در دقیقترین لحظات و باریکترین دقائق آماده نمود، و تمام صحنهها و پیشآمدهاى بیست و سه سال زمان رسالتحضرت رسول اکرم و سى سال پیشآمدهاى ناگوار و خرد کننده بعد از رحلت آن حضرت را چون آئینه در مقابل دیدگان خود دید، و برخاست و فریاد زد: انا یا رسول الله
منماى پیغمبر خدا که یار و معین تو و مصاحب و ملازم تو باشم، آنى از تو غفلت نورزم، جان و مال و شخصیت و حیثیت و دنیا و عز را به خاک پاى مبارکت نثار کنم، منم که حاضرم ببینم ریسمان بر گردن من انداخته و براى اخذ بیعتبه مسجد برند و زبان خود را از راه عفت و صواب خارج نکنم، و احساسات من مرا تحریک نکند.