بازدید امروز : 16
بازدید دیروز : 15
کل بازدید : 29350
کل یادداشتها ها : 182
5 - ابراهیم یک انسان چند بعدى
ابراهیم یک انسان کامل بود، انسانى که در همه جهات و ابعاد انسانى نمونه عالى آن بود، نه اینکه در بعضى ابعاد قوى و در بعضى ضعیف باشد، او در عین آنکه یک قهرمان بود، یتیمى را مىدید اشک مىریخت، در عین آنکه مرد عمل بود، مرد دعا و نیایش و نماز نیز بود، در عین آنکه مبارز بود، سازنده نیز بود...
او نخستین کسى بود که در راه خدا نبرد کرد با رومیان جنگید تا حضرت لوط را از اسارت آنها خارج ساخت.128
او نخستین کسى بود که براى ارتش خود پرچم درست کرد و اولین کسى بود که براى سپاه خود کمان ساخت.
نخستین کسى بود که روى منبر رفت و براى ارشاد مردم سخنرانى نمود، اولین فردى بود که خمس اموالش را داد، و نخستین شخصى بود که سنت ختنه را جز برنامه لازم قرار داد.129
از برنامههاى بهداشتى او، ده دستور ذیل است که پیامبر اسلام (صلى الله علیه و آله) آن را از یادگارهاى برنامه ابراهیم دانسته و تأکید کرده که به آن عمل کنند، و آن ده خصلت که به ده دستور حنیفیه معروف است عبارتند از:
1 - ختنه کردن 2 - موى بدن را زدودن 3 - تراشیدن موى اطراف آلت تناسلى 4 - ناخن گرفتن 5 - محل مدفوع را پاک کردن (که این پنج دستور در جسد است) 6 - مسواک 7 - آب در دهان کردن و دهان را شستن 8 - آب در بینى کردن و داخل بینى را شستن 9 - کوتاه کردن موى سبیل 10 - نتراشیدن ریش (این پنج دستور در سر است)130
به این ترتیب مىبینیم ابراهیم در همهى ابعاد و امتیازات انسانى پیشتاز و پیشقدم بود، و این درس بزرگ را به جهان بشریت آموخت که انسان باید در همه ارزشها و ابعاد انسانى، شرکت فعال داشته باشد و بعدهاى معنوى و ارزشهاى انسانى را بر همه چیز مقدم بدارد، در این صورت است که مىتواند شاهد پیروزیهاى عمیق و وسیع در میدانهاى سیاست و اقتصاد، و فرهنگ و هنر گردد، و شایستگى مقام رهبرى انسانها را پیدا کند.
نکتهها و درسها
در این فراز تکاندهنده و سرنوشتساز زندگى ابراهیم، نکتهها و درسهاى بزرگ هست که در اینجا به پارهاى از آنها اشاره مىکنیم:
1 - مردان بزرگ مکرر مورد امتحان و آزمایش بزرگ و سخت الهى قرار مىگیرند، تا درجه استقامت و ایمان آنها آشکار گردد، بخصوص در مورد آنچه را بیشتر دوست دارند در معرض امتحان قرار مىگیرند.
2 - قربان کردن فرزند جوان و باکمال، در حقیقت امضاى عملى ابراهیم در مورد کارهایش بود، و ثابت کرد که ابراهیم مرد عمل بود نه مرد حرف.
3 - نه تنها ابراهیم، بلکه فرزندش اسماعیل و همسرش هاجر نیز از چنین ایثار بزرگ استقبال کردند.
4 - توصیه ابراهیم به هاجر به اینکه اسماعیل را پاک و پاکیزه کن مىخواهم آن را به سوى دوست ببرم، حاکى است که باید در راه دوست بهترین و پاکترین را نثار کرد.
5 - ابراهیم و همسر و فرزندش در این امتحان، سرسختانه در برابر وساوس شیطان مقاومت کردند و او را با ترور خود شکست دادند.
6 - وصیت اسماعیل حاکى است که او به پدر و مادر احترام شایان مىکرد، و بنده خالص بود و خواست قربان شدنش در حال سجده باشد.
7 - اسماعیل پدرش ابراهیم را براى اجراى فرمان خدا کمک مىکرد، چنانکه ابراهیم در این مورد از او استمداد مىنمود.
8 - ابراهیم در اجراى فرمان خدا قاطع بود، از اینکه کارد نمىبرد و امر خدا تأخیر مىافتد سخت ناراحت بود، و باید این درس را از کلاس ابراهیم آموخت.
9 - خداوند به کارهاى خالص و بزرگ، ارج و ارزش بزرگ مىنهد، از این رو با فدیهاى عظیم، خاطره ایثار ابراهیم را جاودانى و جهانى کرد.
10 - بالاخره ابراهیم و هاجر و اسماعیل، سه نمونه الگوى مردان و زنان و جوانان هستند و باید این سه قشر، داستان آنها را اسوهى خود قرار دهند.
فصل هجدهم: مقام امامت و سایر مقامات ابراهیم (علیه السلام)
ابراهیم، خلیل خدا شد
در قرآن و روایات، ابراهیم به عنوان صاحب مقامهاى متعدد توصیف شده است مانند اینکه او: از نیکان، صالحان، قانتان (خالص در عبادت و خضوع)، راستگویان، بردباران، متعهدان، به عنوان یک امت، متوکل به خدا، ابواضیاف (پدر مهمانان)، شجاع، داراى منطق گویا، پیامبر، عبد، خلیل، امام و... بود.
در میان این مقامهاى والاى معنوى که هیچ پیامبرى به آن متصف نشده مقام خلیل اللهى مهمتر است که در قرآن در آیه 125 سورهى نسا بدین شرح آمده است.
واتخذ الله ابراهیم خلیلاً خداوند ابراهیم را به عنوان خلیل خود انتخاب کرد.
در اینکه خلیل یعنى چه، یکى از سه معنى براى آن گفته شده است:
1 - ممکن است خلیل از ماده خلت (بر وزن حجت) به معنى دوستى بوده باشد.
2 - ممکن است خلیل از ماده خلت (بر وزن ملت) به معنى تحقیق در خلال معانى و توجه به اسرار جهان باشد.
3 - و ممکن است از ماده خلت (بر وزن ضربت) به معنى نیاز و احتیاج باشد.131
و مىتوان هر سه معنى را درباره ابراهیم گفت، او هم دوست خدا بود، و هم توجه به اسرار جهان داشت و هم نیازمند به خدا بود.
اما اینکه چرا خداوند، ابراهیم را خلیل خود کرد، و این مقام عالى را به او داد روایات ما پاسخهاى متعدد دادهاند که مىتوان همه آنها، پلههاى رسیدن به این مقام باشد.
در حدیثى از امام صادق (علیه السلام) نقل شده: از این رو خداوند ابراهیم را خلیل خود انتخاب کرد، که او هرگز تقاضاکنندهاى را محروم نساخت و هیچگاه از کسى نیز تقاضا نکرد.132
در بعضى از روایات آمده: این مقام بر اثر کثرت سجود، و اطعام گرسنگان و به خاطر مناجات و عشق به خدا و نماز در دل شب، و یا به خاطر کوشا بودن در راه اطاعت خدا یا به خاطر غیرت او در حفظ حجاب خانواده و یا به خاطر صلوات فرستادن بسیار به محمد و آل او به ابراهیم داده شد.133
و از امام باقر (علیه السلام) در ضمن روایتى نقل شده که: ابراهیم بندهاى شایسته بود خداوند به او مقام نبوت داد، در مسیر نبوت کارها را به خوبى انجام داد، خداوند مقام رسالت را به او داد در این مسیر سختترین آزمایشها را به خوبى به پایان رساند، خداوند مقام پرافتخار خلیل را به او داد.134
به هر حال همه این روایات نشانه این است که: نیکیها و فداکاریهاى ابراهیم در تمام ابعاد انسانى، او را به این مقام ارجمند رسانده است.135
سه روایت جالب
1 - روزى ابراهیم از خانه به جستجوى مهمان بیرون آمد هنگام مراجعت، شخصى را در خانهاش دید، از او پرسید با اجازه چه کسى وارد این خانه شدهاى؟ او سه بار گفت: با اجازه پروردگار، ابراهیم دانست که او جبرئیل است و از این دیدار سپاس خدا را بجاى آورد، آنگاه جبرئیل گفت: خداوند مرا به سوى یکى از بندگانش فرستاده که او را خلیل خود نموده است، ابراهیم گفت: آن بنده کیست تا آخر عمر خدمتگزار او شوم؟ جبرئیل گفت: آن بنده تو هستى، ابراهیم گفت: به چه علت خدا مرا خلیل خود کرد؟ جبرئیل گفت: براى آنکه هیچکس از تو سؤال و تقاضائى نکرد مگر اینکه پاسخ مثبت به او دادى.136
2 - غذا در خانه ابراهیم تمام شده بود، از خانه بیرون آمد و براى یافتن آرد، به نزد دوست مصرى خود رفت که از او آرد یا طعامى قرض کند. وقتى که به خانه دوستش رسید، او را در خانه نیافت. دست خالى بطرف خانه برگشت. در این راه از اینکه با خورجین خالى به خانه بر مىگردد، احساس شرم کرد خورجین را پر از ریگ کرد و به خانه آمد و به استراحت پرداخت. ساره به سراغ خورجین رفت، دید در میان آن، آرد هست، آنرا خمیر کرد و نان پخت و نزد ابراهیم برد.
ابراهیم وقتى که از خواب بیدار شد و نان را دید، پرسید این نان از کجا آمده؟ ساره گفت: از همان آردى که از نزد دوست مصرى خود آوردى، نان پختم، این از همان آرد است، ابراهیم متوجه شد که لطف خدا شامل حال او شده، گفت: آنکه آرد به من داده خلیل من است، نه مصرى.
خداوند در همین لحظه ابراهیم را خلیل خود خواند، و ابراهیم شکر کرد و سپس از آن نان میل فرمود.137
3 - ابراهیم مرد غیورى بود و نسبت به حجاب همسر، حساسیت خاصى داشت. از این رو وقتى به جائى مىرفت، در را مىبست، روزى به خانه برگشت و دید مرد خوشسیما و پاکیزهاى در خانه او ایستاده است، غیرتش به جوش آمد و با احساسات به او گفت: چه کسى به تو اجازه ورود به این خانه داده است؟ او گفت: پروردگارم به من این اجازه را داده است. ابراهیم گفت: خداوند از من سزاوارتر است، اینک بگو تو کیستى؟
او گفت: من فرشته مرگ (عزرائیل) هستم، ابراهیم گفت: آیا آمدهاى روح مرا قبض کنى؟ او گفت: نه بلکه خداوند، بندهاى را خلیل خود کرده است آمدهام به او بشارت بدهم، ابراهیم گفت: آن بنده کیست تا آخر عمر در خدمت او باشم؟ او گفت: آن بنده تو هستى، ابراهیم نزد ساره آمد و مطلب را براى او بیان کرد.138
ملاقات و گفتگوى جالب ابراهیم با عابد سالخورده
روزى ابراهیم به قصد سیاحت و گردش و دیدن آفریدههاى زیبا و متنوع خدا در دشت و صحرا و دریا از خانه بیرون آمد، در مسیر خود دید: شخصى در بیابان مشغول نماز است و صدایش به مناجات با خدا بلند مىباشد، و لباسى پوشیده که از مو است، قیافهاش نشان میدهد که از بندگان پارساى خدا است.139
ابراهیم که از عمق جان، بندگان عابد خدا را دوست داشت، نزد او رفت تا از او احوالى بپرسد، کنارش نشست تا نماز او تمام شد. از او پرسید: براى چه کسى نماز مىخوانى؟ او گفت: براى خداى جهان.
ابراهیم پرسید خدا کیست؟ او گفت: خدا کسى است که تو و مرا آفریده است ابراهیم بسیار مسرور شد و گفت: از عقیده و روش تو خوشوقت شدم، دوست دارم با تو باشم، منزل تو کجاست تا هرگاه خواستم به دیدار تو بیایم؟
عابد گفت: منزل من آن سوى دریا است، تو نمىتوانى به آنجا بیائى، چرا که آب مانع است، ابراهیم گفت: پس تو چگونه از آب رد مىشوى؟ عابد گفت: من به خواست خداوند از روى آب راه مىروم، ابراهیم گفت: شاید کسى که آب را تحت تسخیر تو قرار داده براى من نیز چنین کرده باشد، برخیز به منزل تو برویم و امشب را با هم باشیم.
عابد برخاست و همراه ابراهیم حرکت کرد، تا به دریا رسیدند، عابد نام خدا را به زبان آورد و روى آب بىآنکه غرق شود حرکت کرد، ابراهیم نیز به نام خدا، روى آب حرکت کرد، و با هم به منزل عابد رسیدند. ابراهیم از عابد پرسید: غذاى تو چیست؟ و از کجاست؟ عابد اشاره به درختى کرد و گفت: میوه این درخت را جمع مىکنم و در تمام ایام سال مىخورم، ابراهیم پرسید: کدام روز از همه روزها بزرگتر است؟ عابد گفت: آن روزى که خداوند مردم را به پاى حساب کشیده و بر اساس آن کیفر و پاداش مىدهد (یعنى روز قیامت) ابراهیم گفت: پس بیا دست به دعا برداریم تا خداوند ما را از شر آن روز نجات دهد.
طبق نقل دیگر عابد گفت: براى چه کسى دعا کنیم؟ ابراهیم گفت: براى مؤمنین گنهکار، عابد گفت: من دعا نمىکنم، ابراهیم پرسید: چرا؟ عابد گفت: من سه سال است دعائى مىکنم ولى هنوز مستجاب نشده است، تا آن دعا مستجاب نشود از خدا شرم دارم که دعاى دیگرى کنم.
ابراهیم گفت؛ هرگاه خداوند بندهاى را دوست داشت، دعاى او را مدتى حبس مىکند تا مناجات و راز و نیاز آن بنده زیاد شود، و هرگاه بندهاى را مشمول غضبش قرار داد، دعاى او را زود مستجاب مىکند و یا ناامیدش مىکند که دیگر دعا نکند، اى عابد چه چیزى را در این سه سال از خدا خواستهاى که هنوز مستجاب نشده است؟
عابد گفت: روزى در محلى نماز مىخواندم ناگاه چشمم به جمال نوجوانى افتاد که در نهایت زیبائى بود، از پیشانى او نور مىدرخشید، چند گاو مىچراند که بقدرى زیبا و چشمگیر بودند که گویا به پوست آنها روغن مالیدهاند، و چند گوسفند به همراه او بودند که بسیار فربه و خوشمنظر بودند، مجذوب آن نوجوان شدم، از او پرسیدم کیستى و این گاوها و گوسفندها از آن کیست؟
گفت: من فرزند ابراهیم خلیل هستم و این گاوها و گوسفندها مال او است محبت ابراهیم خلیل در دلم جاى گرفت، از خدا خواستم که خلیل خود را به من بنمایاند، سه سال این دعا را مىکنم ولى خبرى از استجابت آن نیست.
ابراهیم گفت: من ابراهیم خلیل هستم و آن نوجوان پسر من (اسحاق) است، عابد تا این سخن را شنید، با شور و شوق دست بر گردن ابراهیم انداخت و او را بوسید و گفت: سپاس خداوند جهان را که دعایم را به استجابت رساند آنگاه ابراهیم به درخواست عابد، براى همه افراد با ایمان دعا کرد، و عابد آمین گفت.140 به قول شاعر:
سرکویش هوس دارى هوى را پشتپائى زن بساط قرب مىجوئى، خرد را الوداعى گو |
|
در این اندیشه یکرو شو، دو عالم را قفائى زن وصال دوست مىخواهى، بلا را مرحبائى زن |
به این ترتیب ابراهیم که مجموعهاى از نیکیها و ارزشهاى انسانى و کمالات عالى معنوى، و تندیس معرفت و شناخت و بندگى بود، داراى مقام خلیل اللهى گردید، و پله پله، کمال را مىپیمود و مىرفت که در شایستگى امامت و رهبرى را پیدا کند و بر قله امامت که آخرین سیر تکاملى بشر است تکیه زند...
امامت ابراهیم یا آخرین سیر تکاملى
ابراهیم با آن قدمهاى استوار، و بالهاى بلند و دل سرشار از امید و توکل و روحیه کفرستیز لحظه لحظهى عمر گرانبارش را، پلهپله نردبان عروج انسانها ساخت، و در تمام فراز و نشیبها به خوبى انجام وظیفه کرد تا به قله رفیع خلیل اللهى رسید که هر کس را یاراى صعود به آن قله نیست.
سرانجام از این مرحله نیز گذشت و به آخرین سیر تکاملى یک انسان، یعنى مقام امامت و رهبرى و معلم و مجرى حکومت الهى در رأس آن قرار گیرد، و مردم زمانش نیز چنین لیاقتى یافتند که رهبرى این چنین داشته باشند. بهتر است که به سراغ قرآن رویم و ببینیم قرآن چه مىگوید: قرآن در سورهى بقره آیهى 124 مىفرماید: و اذا بتلى ابراهیم ربه بکلمات فاتمهن قال انى جاعلک للناس اماما قال و من ذریتى قال لا ینال عهدى الظالمین.
خداوند ابراهیم را در امور مختلف آزمود و او به خوبى از عهده آزمایش برآمد، خداوند به او فرمود: من تو را امام و رهبر مردم قرار دادم، ابراهیم گفت: از دودمان من (نیز امامانى قرار بده) خداوند به او فرمود: پیمان من (مقام امامت) به ستمکاران نمىرسد (و تنها آن دسته از فرزندان تو که پاک و معصوم باشند شایسته این مقامند)
درباره این آیه چند مطلب است که به شرح کوتاه آن مىپردازیم:
1 - امامت آخرین سیر تکاملى بشر است، چنانکه امام صادق علیهالسلام فرمود: ابراهیم پس از مقام بندگى و سپس نبوت و سپس رسالت خلیل اللهى، به مقام امامت رسید.141
2 - براى امامت معانى مختلفى ذکر کردهاند مانند اینکه: امامت یعنى ریاست در امور دنیاى مردم یا امامت یعنى ریاست در امور دین و دنیاى مردم و... ولى از دیدگاه تشیع راستین، امامت یک معنى عمیق و وسیعى دارد که با معنى آخرین سیر تکاملى بشر تطبیق مىکند، و آن اینکه: امامت یعنى تحقق بخشیدن به امور و شئون دینى، اعم از حکومت به معنى وسیع و اجراى حدود و احکام خدا و همچنین تربیت و پرورش نفوس در جهت ظاهر و باطن، و این مقام بر اساس این معنى از مقام رسالت و نبوت بالاتر است، زیرا نبوت و رسالت تنها خبر دادن از طرف خدا و ابلاغ فرمان او و بشارت و انذار و دعوت مردم به سوى خداپرستى است، ولى امامت علاوه بر اینها نظارت کامل و اجراى احکام و حدود و تربیت نفوس از نظر ظاهر و باطن است. بعضى از پیامبران علاوه بر مقام خود امامت و رسالت، داراى مقام امامت نیز بودهاند، مانند پیامبر اسلام، البته خود امامت نیز داراى مراتب و درجاتى است مثلاً امامت در وجود على علیهالسلام که کاملتر از امامت از پیامبران پیشین بود.
3 - امامت عهد و پیمان مخصوص الهى است، و در آن تعهد و پاکى لازم است.
4 - این مقام و مسؤولیت بزرگ، بعد از یک سلسله شایستگىها به کسى اعطا مىگردد.
5 - این شایستگىها باید عملاً در افراد آشکار گردد.
6 - این مقام را خدا تعیین مىکند چون او به تمام ظواهر و باطنها آگاهى کامل دارد.
7 - این مقام به کسانى که ظالم هستند و برخلاف عدل (به معنى وسیع کلمه) رفتار مىنمایند مانند کسى که مشرک بوده است نمىرسد.
ابراهیم تمام این ویژگیها را داشت که به این مقام نائل شد، منظور از کلمات که در آیه فوق آمده همه شایستگیهائى است که ابراهیم در فکر و عمل، آنها را به ثبوت رساند، دانشمند معروف علامه صدوق بیست مورد از این شایستگیها را نام مىبرد مانند: یقین ابراهیم، شناخت او، شجاعت و حلم و صبر انقلابى او، سخاوت و جوانمردى او، اعراض و دورى او از دودمان خود به خاطر بتپرستى آنها، امر به معروف و نهى از منکر، حضور و ظهور او در صحنه، اخلاق نیک و توکل و راز و نیاز و دعاهاى او، مسأله قربانى فرزند، و غیرت و خوشرفتارى با همسر و تواضع او در برابر خدا و خلوص و توجه خاص او به خدا و اسلام و صالحیت و...142
در اینجا مىتوان بتشکنى ابراهیم، و ساختن کعبه توسط او و دعوت جهانى او از مردم براى شرکت در مراسم حج و... را نیز نام برد و به قول حافظ:
امید خواجگیم بود بندگى تو کردم امید در سر زلفت بروز عهد ببستم گناه چشم سیاه تو بود بردن دلها ز غمره بر دل ریشم چه تیرها که گشادى بخاک پاى تو سوگند نوردیده حافظ |
|
هواى سلطنتم بود و خدمت تو گزیدم طمع به دور دهانت زکام دل ببریدم که من چو آهوى وحشى زآدمى برمیدم ز غصه بر سر کویت چه بارها که کشیدم که بىرخ تو فروغ از چراغ دیده ندیدم |
آرى در هزاره اول حضرت آدم (علیهالسلام)، در هزاره دوم حضرت نوح، در هزاره سوم حضرت ابراهیم، در هزاره چهارم حضرت موسى، در هزاره پنجم حضرت محمد پیامبر اسلام (صلى الله علیه و آله) بار سنگین رسالت و امامت را به دوش کشیدند، و این حرکت همچنان تا قیام حضرت قائم آل محمد (صلى الله علیه و آله) ادامه دارد (با توجه به درجات مختلف آن) تا وقتى که زمام امت به دست حضرت مهدى، رهبر و مصلح کل جهان بیفتد و همه جهان را از لوث فساد پاک سازد، و فرد و جامعه را در ابعاد مختلف به آخرین سیر تکامل برساند، و هم اکنون باید امامت در پرتو نیابت از امام زمان در آنانکه داراى شرایط ولایت فقیه هستند ادامه یابد.
کتاب و قانون اساسى ابراهیم
هر امتى که امام دارد نیاز به قانون و کتاب دارد، چرا که جامعه بدون قانون جامعه بىنظمى است که کارش به هرج و مرج کشیده خواهد شد.
ابراهیم داراى کتابى بود که قرآن در سوره اعلى آیه 19 از آن به صحف تعبیر مىکند و در آیه 14 این سوره به بعد مىفرماید: کسى که وجود خود را از آلودگیها پاک سازد و در یاد خدا باشد و نماز بخواند رستگار است، دنیاپرستان این جهان بىوفا را بر جهان جاویدان ترجیح مىدهند، ولى آخرت خانه همیشگى و بهتر خواهد بود، این مطالب را در صحیفهها و کتابهاى قبل از قرآن (همچون) صحف ابراهیم و موسى خاطرنشان ساختهایم...
کتاب ابراهیم که داراى بیست یا ده صحیفه بود در شب اول ماه رمضان بر آن حضرت نازل گردید، ابوذر غفارى گوید: از پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) پرسیدم محتواى این صحف چه بود؟ فرمود: محتواى این صحف، اندرزها و مثلها و حکمتها بود از اندرز و دستورات این صحف این بود که:
اى زمامدار مغرور که در بوته آزمایش خدا قرار گرفتهاى، ترا براى انباشتن ثروت نیافریدهام، بلکه فرستادهام تا از مستضعفین و مستمندان حمایت و یارى کنى... بر شخص خردمند سزاوار است که وقت خود را در چهار بخش تقسیم کند، در یک بخش با پروردگار خود به راز و نیاز بپردازد، و در یک بخش خود را به پاى حساب بکشد و در یک بخش درباره نعمتهاى خدا بیندیشد و در بخش دیگر استراحت کند تا آن استراحت مایه آمادگى و نیرو براى انجام سه بخش دیگر شود.... اندیشمند کسى است که به آنچه در زمان خودش مىگذرد بینا باشد، خود را همواره اصلاح کند، و زبانش را کنترل نماید، و بر شخص اندیشمند سزاوار است که در جستجوى سه چیز باشد: 1 - معاش دنیاى خود را از راه حلال، کسب کند 2 - آخرت را فراموش ننماید 3 - از نعمتهاى مشروعى که خداوند به او مرحمت فرموده بهرهمند گردد.143
یک بحث کوتاه درباره مسأله رهبرى
در آئین اسلام مسألهى رهبرى که از آن به امامت و ولایت تعبیر مىشود، عالیترین مقامى است که اگر آن نباشد، هیچ نیست، و همه چیز در پرتو امامت و رهبرى صحیح مفهوم واقعى خود را پیدا مىکند، این که گفتیم رهبرى صحیح، از این رو است که از دیدگاه اسلام رهبران و زمامداران ناصالح، بزرگترین ضرر و خطر را براى جامعه اسلامى دارند و بیشتر فسادها و کمبودها و انحرافها در طول تاریخ اسلام از ناحیه همین رهبران ظالم و ناصالح بوده است، و نوعاً پیامبران و امامان لبه تیز مبارزه خود را متوجه ائمهى کفر و سران خودسر و ناصالح مىکردند، چرا که ریشه و عامل اصلى فساد آنها بودند.
آنچه چرخهاى موتور انقلاب اسلامى را به حرکت در مىآورد، رهبرى صحیح است، بزرگترین عامل انقلاب و تداوم آن در رهبرى صحیح و تکیه بر مکتب و اتحاد خلاصه مىشود، نقش امامت همچون نقش قلب است که ادارهکننده حیات کشور بدن و ارگانهاى آنست (قلب به معنى رهبر و فرمانرواى کشور تن به معنى قلبى که پشت فقرات سینه قرار گرفته است)
مسلمانان در هر عصر و زمان باید به مسأله امامت و رهبرى توجه عمیق و خاصى داشته باشند، چرا که رمز حرکت مسلمین در صراط مستقیم در پرتو امامت صحیح امکانپذیر است، در داستان ابراهیم، بزرگترین و حساسترین درس، همان مسأله امامت ابراهیم است که آخرین نقطه سیر تکاملى او بود که پس از طى مراحلى به آن رسید، این نقطه حساس و چگونگى آن باید همیشه مدنظر ابراهیمیان باشد. و با توجه به آن کمیت و کیفیت امامت راستین را دریابند، و آنرا در اولویت قرار دهند.
در اینجا براى توجه بیشتر به مسألهى امامت به دو حدیث ذیل توجه کنید:
1 - امام صادق (علیه السلام) فرمود: پایههاى اجاق اسلام سه چیز است نماز و زکات و ولایت (رهبرى و امامت) هیچیک از این سه، جز به همراه دوتاى دیگر درست نیست144
2 - زراه گوید: امام باقر (علیه السلام) فرمود: بناى اسلام بر روى پنج پایه است: نماز و زکات و حج و روزه و ولایت (امامت)، زراره گوید: پرسیدم کدامیک از اینها بهتر است؟ فرمود: الولایة افضل لانها مفتاحهن والوالى هوالدلیل علیهن ولایت برتر است زیرا ولایت کلید آنها است و والى (امام) دلیل و راهنماى آنها مىباشد145
110) توضیح اینکه: ابراهیم مىخواست قلبش مالامال از اطمینان شود، و احتیاط مىکرد که مبادا وسوسهاى در کار باشد. با توجه به این که پاى کشتن و قربانى کردن در میان بود. |