بازدید امروز : 24
بازدید دیروز : 35
کل بازدید : 29590
کل یادداشتها ها : 182
فصل پنجم: عذاب بسیار سخت قوم لوط
از آنجا که قوم سرکش لوط، فساد را از حد گذراندند، و بجاى قبول نصیحتهاى حضرت لوط، او را تهدید کردند، سالها بر این وضع نکبتبار ادامه دادند، و درست به عکس فرمان خدا همه چیز را وارونه نمودند، خداوند نیز مجازات آنها را به تناسب کارهاى وارونه آنها، وارونه کردن زمین قرار داد و بجاى آب باران، آنها را سنگباران کرد، اینک اصل ماجرا را بشنوید:
وقتى که مهمانان (فرشتگان به صورت جوان زیبا) در خانه لوط بودند، لوط از یکى از آن جوانان پرسید کیستى؟ او گفت: من جبرئیل هستم، لوط گفت: چه مأموریتى دارى؟ جبرئیل گفت: مأموریت هلاکت قوم را دارم، لوط گفت: همین آلان؟ جبرئیل گفت: الیس الصبح بقریب آیا صبح نزدیک نیست؟200.
معلوم شد که لحظهى هلاکت در پایان شب، صورت مىگیرد.
در این هنگام قوم شرور و زشتکار به سر رسیدند، و در خانه لوط را شکستند و وارد خانه شدند، جبرئیل با پرش محکم بر صورتشان زد، بطورى که چشمشان محو و نابینا شد.201
وقتى آنها چنین دیدند در یافتند که عذاب (همان عذابى که مکرر لوط به آنها وعده داده بود) فرا رسیده است.
جبرئیل به لوط گفت تو و خانوادهات شبانه (دور از دید مردم) از شهر بیرون برو جز همسرت که او باید در شهر بماند و جزء عذاب شدگان است.202
دانشمندى در میان قوم لوط بود، به آنها گفت: عذاب فرا رسیده، نگذارید لوط و خانوادهاش از شهر بیرون روند، چرا که تا او در میان شما است، عذاب نخواهد آمد، آنها خانه لوط را محاصره کردند تا نگذارند لوط از خانه بیرون رود ولى جبرئیل ستونى از نور را در جلو لوط قرار داد و به او گفت در میان نور بیا، کسى متوجه نخواهد شد، لوط و خانوادهاش به این ترتیب از زیر زمین، از شهر بیرون رفتند، همسر گناهکار لوط از جریان مطلع شد، خداوند سنگى به سوى او فرستاد و او هماندم به هلاکت رسید، وقتى که طلوع فجر شد، چهار فرشته هر یک در یک ناحیهى شهر قرار گرفتند، و آن سرزمین را تا هفت طبقهاش جدا کردند و به سوى آسمان برند،بطورى آن سرزمین نزدیک آسمان شد که اهل آسمان صداى سگها و خروسهاى شهر آنها را مىشنیدند.
سپس آن سرزمین را بر سر قوم شرور لوط وارونه کردند، و پس از آن سنگهائى از سجیل (گلهاى متحجر متراکم) که نزد پروردگار نشاندار بود، آنها را نشانه گرفت و بر آنها بارید، و به این ترتیب شهرشان واژگون شد و خودشان با بدترین وضعى، تار و مار و متلاشى گشتند.203
نکتهها:
1 - خداوند سالها مهلت و فرصت مىدهد و انسانها را آزمایش مىکند، وقتى آنها گناه را ادامه دادند و از حد گذراندند، سخت در همین دنیا مجازات خواهند شد (و آخرت نیز عذاب سخت خواهند داشت)
2 - نزول عذاب در صبح، شاید از اینرو بوده که خداوند مىخواست باز چند ساعت (پس از دیدن عذاب در شب) به آنها مهلت دهد تا توبه کنند، و اینکه نمىخواست در دل شب بر آنها شبیخون بزند.
3 - سنگباران آنها یا همراه زیر و رو شدن شهرشان بوده و یا بعد از زیر و رو شدن، تا بطور کلى محو و نابود شوند.
4 - دربارهى من سجیل منضود مسومة (گلهاى متحجر متراکم بر روى هم و نشاندار) چند قول نوشتهاند: 1- این سنگها، سنگهاى معمولى نبوده بلکه معلوم بود که سنگهاى عذاب است. 2- این سنگها در علم خدا براى هر فردى هماهنگ عمل او درست شده بود، و همان را نشانه گرفت، و دربارهى کلمهى منضود مفسر معروف بیضاوى گوید: یعنى گلهاى متراکم که براى عذاب آنها آماده شده بود، یا پشت سر هم مانند باران بر آنها مىبارید.204
5 - جالب اینکه در بعضى از روایات آمده: خداوند به فرشتگان دستور داده بود تا لوط (علیه السلام) سه بار شهادت بر بدى و انحراف قومش نداد، آنها را مجازات نکنند (یعنى حتى در اجراى فرمان خدا نسبت به یک قوم گناهکار، باید موازین دادگاه و محاکمهى عادلانه انجام گیرد) و این رسولان شهادت لوط را در اثناء راه سه بار شنیدند.205
6 - روزى یک نفر از اهل شام از على (علیه السلام) پرسید اینکه قرآن در سوره عبس آیه 33 به بعد در وصف روز قیامت مىگوید: یوم یفر المرء من اخیه و امه و ابیه و صاحبیته و بنیه (روزى که انسان از برادر و مادر و پدر و همسر و فرزند فرار مىکند چه معنا دارد على (علیه السلام) (به ذکر یکى از مصادیق روشن آیه پرداخت و) فرمود: ابراهیم از پدر (خواندهاش آزر)، نوح از پسرش کنعان، لوط از همسرش فرار مىکنند.206
به این روایت نیز که در مورد عذاب قوم لوط است توجه کنید:
از امام باقر (علیه السلام) نقل شده: رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: از جبرئیل ماجراى هلاکت قوم لوط را پرسیدم، گفت: قوم لوط اهل قریهاى بودند که محل مدفوع خود را نمىشستند، و تطهیر از جنایت نمىکردند، بخیل و بىصفت بودند، لوط (علیه السلام) سى سال در میانشان بود، وقت ورود لوط به میان آنها، از آنها هیچکس با لوط خویشاوندى نداشت، لوط آنها را به سوى خدا و ایمان و پیروى خدا دعوت کرد و آنها را از فحشاء و منکرات نهى نمود، و تأکید کرد که از خدا اطاعت کنند، آنها به دعوت لوط اعتنا نکردند و به اعمال زشت خود ادامه دادند.
خداوند فرشتگانش را به سوى شهر لوط فرستاد تا مؤمنان را از آن شهر بیرون ببرند وقتى که در آن شهر، تنها یک خانه داراى مؤمن یافتند، به لوط و ایمان آورندگان اندک او گفتند، نیمههاى شب از شهر بیرون روید که کسى متوجه شما نمىشود، لوط همراه دخترانش نصف شب از شهر خارج شد، همسرش در شهر ماند و به قومش پیوست، و ماجرا را به قوم گفت، سرانجام پس از طلوع فجر، از ناحیهى عرش ندا آمد: اى جبرئیل اکنون براى خدا سزاوار شد که عذاب را بر قوم لوط وارد سازد، به شهر قوم لوط فرود آى و آن سرزمین را تا هفت طبقه از جا بکن، سپس آنرا به سوى آسمان بالا ببر، و آن را در آسمان نگهدار تا فرمان خداى جبار در واژگون کردن آن برسد.
جبرئیل گوید: همهى این دستورات را انجام دادم، آن سرزمین را تا هفت طبقهاش کندم و به آسمان بردم و منتظر فرمان خداوند ماندم، فرمان خدا فرا رسید، با پرهاى طرف راستم جانب شرق آن سرزمین رازدم و با پرهاى طرف چپم، ناحیه غربش رازدم و اى محمد آن سرزمین را تا هفت طبقهاش - جز منزل لوط و ایمان آورندگان به او را - کندم، سپس آنرا در فضاى وسیعى در آسمان نگاه داشتم که اهل آسمان صداى سگ و خروس شهر آنها را مىشنیدند، وقتى که صبح شد از جانب عرش بر من ندا شد شهر را واژگون کن، شهر را زیر و رو و واژگون کردم، سپس خداوند باران سنگ بر آنها بارید.207
سرانجام شهر سدوم و... به صورت بیابانى در آمد و خانههاى همه مبدل به تلهائى از خاک شد، و سرگذشت آنان مایهى عبرت دیگران گردید.
رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) به جبرئیل فرمود: آن قریه در کجا بود؟ جبرئیل گفت: در محلى از حیره که از نواحى شام بود، پیامبر فرمود: در کجا واژگون شد، جبرئیل گفت بین دریاى شام و مصر و به دریا افکنده شد.208
قرآن مىفرماید: و ما هى من الظامین ببعید: این عذاب از ستمگران (در هر زمان و در هر جا) دور نیست (هود - 83).
آرى در این سرگذشت براى مردم متفکر و صاحبدل، آیت و حجتى است.
به قول ناصر خسرو:
روزى ز سر سنگ عقابى به هوا خاست از راستى بال منى کرد وهمى گفت گر بر سر خاشاک یکى پشه بجنبد بسیار منى کرد و زتقدیر نترسید ناگه ز کمینگاه یکى سخت کمانى چون خوب نظر کرد پر خویش در آن دید |
|
بهر طلب طعمه پرو بال بیار است کامروز همه ملک جهان زیر پر ما است جنبیدن آن پشه عیان در نظر ما است بنگر که از این چرخ جفا پیشه چه برخاست209 تیرى به قضا و قدر انداخت به او راست گفتا ز که نالیم که از ماست که برماست |
قرآن در آیه 83 سورهى هود، پس از بیان عذاب سخت قوم لوط مىفرماید: و ما هى من الظالمین ببعید آن (اینگونه عذابها) از ستمگران دور نیست.
در روایتى آمده جبرئیل به پیامبر اسلام (صلى الله علیه و آله و سلم) گفت: و ما هى یا محمد عن الظالمین من امتک ببعید: اى محمد اینگونه عذابها بر ظالمان از امت تو دور نیست210.
و در سورهى قمر (که از آیه 34 تا 41 آن مربوط به عذاب قوم لوط است) در آیه 40 مىخوانیم: و لقد یسرنا القران للذکر فهل من مدکر ما قرآن را با بیان آسان و روشن براى یادآورى و تذکر (غافلان) قرار دادایم، آیا پند گیرندهاى هست؟!.
از دو آیه فوق و از آیات دیگر به روشنى مىیابیم که هدف از ذکر داستان قوم لوط، درس عبرت گرفتن، و خوف از خدا و دورى از گناه، و اندیشیدن دربارهى عواقب گناه و عذاب الهى در دنیا و آخرت است.
آیه نخست (83 - هود) صریحاً اعلام مىدارد که اینگونه عذابها براى ستمگران در هر امتى دور نیست، یعنى اگر ما در هر بعدى ستم کنیم، و راه طغیان و ظلم را بپیمائیم سرانجام کار ما عذاب سخت الهى خواهد بود.
پس باید عبرت گرفت، و تا مهلت و فرصت است، خودسازى کرد، و با آب توبه حقیقى، آلود گناهان سابق را شست.
بهتر این است که در اینجا سخنى از بیان شیواى على (علیه السلام) بشنوید.
او در نهجالبلاغه پس از عنوان کردن آیه سورهى انفطار یا ایها الانسان ما غرک بربک الکریم اى انسان چه چیز ترا به پرودگار بزرگت مغرور ساخت مىفرماید: این آیه کوبندهترین دلیل در برابر شنونده و قطع کنندهترین عذر شخص مغرور است که جهالت و نادانیش او را خوشحال ساخته (که به این معنى است) اى انسان چه چیزى تو را بر گناه جرأت داده؟ و چه چیز تو را در برابر پروردگارت مغرور نمود؟ و چه چیز تو را بر هلاکت خویش مغرور ساخته است؟ مگر این بیمارى تو بهبودى نمىیابد؟ و یا این خوابت بیدارى ندارد؟ همانگونه که به دیگرى رحم مىکنى به خود رحم کن تو که هرگاه کسى را در دل آفتاب سوزان بیابى بر او سایه مىافکنى و هرگاه بیمار ناتوانى را ببینى که سخت ناتوان گشته، از روى ترحم بر او مىگریى، پس چه چیز تو را بر این بیمارى (معنوى) شکیبا و بر این مصائب، صبور ساخته؟ و چه چیز تو را از گریه بر خویشتن تسلى داده؟ در حالى که هیچ چیز براى تو عزیزتر از خودت نیستى.211
آرى همانگونه که در پایان آیات عذاب قوم لوط خواندیم: اینگونه عذابها براى ستمگران دور نیست
جالب اینکه در همان سرزمین لوط، سالها قوم سبا مىزیستند، این قوم آنچنان در ناز و نعمت و امنیت فرو رفته بودند که نظیر نداشت، از شام به یمن و مکه، آبادیهاى پر درخت و میوه به هم متصل شده بود، که اگر زنى سبدى خالى بر سر مىگذاشت و از زیر درختان رد مىشد، خود بخود سبد، پر از میوه مىشد، اما آنها کفران نعمت کردند، از پیامبران اطاعت ننمودند، که به نقلى خداوند سیزده پیامبر براى هدایت آنها فرستاد212 ولى از غرور و غفلت و گناه دست برنداشتند در نتیجه خداوند موشهاى صحرائى را مأمور سوراخ کردن زیر سد عرم213 کرد، وقتى که این سد سوراخ شد، کمکم سوراخش بزرگتر شد و این موشها سنگ بزرگى را از بالا انداختند و آن همه آب سد سرازیر آبادیها و شهرهاى این قوم ناسپاس گردید، همهى باغها و خانهها ویران شدند، و جز چند درخت تلخ و شوره گز و سدر باقى نماند، چنانکه قرآن مىفرماید: ذلک جزیناهم بما کفروا و هل نجازى الا الکفور این کیفر کفران آنها بود، و آیا جز افراد ناسپاس را مجازات مىنمائیم؟214.
به این ترتیب این قوم آنچنان مستأصل شدند که هر کسى به سوئى رفت و پراکنده شدند، و وضع آنها مایه عبرت و مثل براى دیگران گردید و هرگاه کسى پراکنده و از هم متلاشى مىشدند مىگفتند: تفرقوا ایادى سبا همچون قوم سبا از هم پراکنده شدند که به نقلى شش طایفه آنها به نقاط مختلف یمن، و چهار طایفه آنها به نقاط شام رفتند و پراکنده شدند.
قوم سبا که چندین طایفه بودند مانند مذحج، اشعرون، ازد، انمار، عامله، جزام، لخم و غسان از هم پاشیدند.215
و بفرمودهى رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) قبل از پراکندگى 700 امت طایفه از آنها (400 صحرائى و 300 دریائى) مسخ شدند.216
و به نقلى آنها هنگام وفور نعمت، کار کفرانشان به جائى رسید که (العیاذ بالله) با نان استنجاء مىکردند، که خرمنهائى از این نانها به وجود آمده بود، و بعد از بلا و نقمت، کار بجائى رسید که همان نانها را خوردند، و عجیب اینکه براى خوردن آن نانها، در صف نوبت مىایستادند.217
در اینجا به دو فراز از اشعار عربى و فارسى توجه کنید:
فاجهشت للثوبان حین رأیته فقلت له این الذین رایتهم فقال مضى فاستودعونى بلادهم |
|
و کبر للرحمن حین رانى بجنبک فى خفض و طیب زمان و من ذا الذى یبقى على الحدثان |
یعنى: به کوه ثوبان وقتى که آنرا دیدم فریاد زدم، او وقتى مرا دید تکبیر خدا گفت.
به او گفتم: کجایند آنان را که دیده بودم در کنار تو با کمال خوشى و آسایش، جاى گرفته بودند گفت: آنها رفتند و این مکانها را به من سپردند.
امیر ارسلان خانهاى سخت داشت چنان نادر افتاده در روضهاى شنیدم که مردى مبارک حضور ملک گفت: چندانکه گردیدهاى؟ بخندید کین خانه خرم است که قبل از تو گردنکشان داشتند |
|
که گردن بر الوند بر مىفراشت که بر لاجوردین قدح بیضهاى به نزدیک شه آمد از راه دور چنین جاى محکم دگر دیدهاى؟ ولیکن نپندارمش محکم است به حسرت بمردند و بگذاشتند |
امید آنکه این سر گذشتها مایه عبرت و توبه و انابه و بازگشت ما به سوى خدا گشته و از آنها بهترین درسها را بیاموزیم.
عظمت خدا و کوچکى ما
براى اینکه عظمت خداوند را در حد توان خود ترسیم کنیم و در برابر، کوچکى بشر را بیابیم به مثال و مطالب زیر توجه کنید:
وقتى که آمریکائیها آپولو 11 را به کره ماه فرستادند، اعلام کردند که رفت و برگشت آن هشت شبانه روز شد، بعد محاسبه کردند که اگر به فرض محال همین آپولو با همین سرعت به نزدیکترین ستارهى ثابت فرستاده شود، دویست هزار سال طول مىکشد تا به آن برسد (با توجه با اینکه این ستارگان ثابت که ما در آسمان مىبینیم، در آسمان اول است).
از سوى دیگر در روایات مىخوانیم: تمام آسمانها و زمین و آنچه در بین آنها است نسبت به کرسى خدا، همچون حلقه انگشترى است که در بیابان بسیار وسیع افتاده باشد، و کرسى خدا نسبت به عرش همچون حلقهى انگشترى است که در بیابان بسیار وسیع افتاده باشد218 این است عظمت خدا، که نشانگر قدرت عظیم الهى است.
اما دربارهى کوچکى و ذره بودن ما، کافى است که به روایت زیر توجه کنید:
امام حسن عسکرى (علیه السلام) نقل مىکند: روزى پیامبر (صلى الله علیه و آله) و على (علیه السلام) در مکانى نشسته بودند، شنیدند یکى مىگوید: هر چه خدا بخواهد و محمد بخواهد، و دیگرى مىگوید: هر چه خدا بخواهد و على بخواهد.
پیامبر (صلى الله علیه و آله) فرمود: محمد و على را در ردیف خدا قرار ندهید، بلکه بگوئید: آنچه خدا بخواهد و سپس محمد (صلى الله علیه و آله) بخواهد، آنچه خدا بخواهد و سپس على (علیه السلام) بخواهد، مشیت و خواست خدا غالب و قاهر است و هیچ چیز همتا و قرین او نیست، و ما محمد فى دین الله و فى قدرته الا کذبابة تطیر فى هذه الممالک الواسعة و ما على فى دین الله و فى قدریه الا کبعوضة فى جملة هذه الممالک محمد (صلى الله علیه و آله و سلم) در برابر دین و قدرت خدا همچون مگسى است که در این ممالک وسیع پرواز مىکند، و على (علیه السلام) در برابر دین قدرت خدا همچون پشهاى است در میان این ممالک.219
اینک با توجه به این مطالب، آیا سزاوار است که ما مغرور گردیم، و فرمان خداى بزرگ را نادیده گرفته و راه شیطان برویم و به خود ظلم کنیم؟!، در جائى که محمد و على (علیهماالسلام) بزرگترین انسانهاى تاریخ چنین باشند ما چه مىگوئیم؟ اینجاست که به خوبى معنى این آیه را مىفهمیم: یا ایها الانسان ما غرک بربک الکریم اى انسان چه چیز تو را به خداى بزرگ مغرور کرد؟! (انفطار - 6).
یک آیه عبرت دیگر در قرآن
در قرآن آیه 70 سورهى توبه مىخوانیم:
الم یأتهم نبا الذین من قبلهم قوم نوح و عاد و ثمود و قوم ابراهیم و اصحاب مدین و المؤتفکات اتنهم رسلهم بالبینات فما کان الله لیظلمهم ولکن کانوا انفسهم یظلمون
آیا خبر کسانى که پیش از آنها (منافقان دو رو) بودند، به آنان نرسیده، قوم نوح و عاد و ثمود و قوم ابراهیم و اصحاب مدین (قوم شعیب) و شهرهاى زیر و رو شده (قوم لوط) که پیامبرانشان با دلائل روشن به سوى آنها آمدند (ولى به دعوت پیامبران اعتنا نکردند) خداوند به آنها ستم نکرد، اما خودشان بر خویش ستم مىکردند (همگى با اختیار خود به هلاکت رسیدند، قوم نوح با طوفان و غرق شدن، قوم عاد (قوم هود) با طوفانهاى تند، قوم ثمود (قوم صالح) با زلزله و صاعقه، قوم ابراهیم با نابودى نعمت و هلاکت نمرودیان و قوم مدین (قوم شعیب) به وسیله ابر آتشبار، و قوم لوط با واژگونى شهرها و سنگبارانىشدنشان نابود شدند.220
دربارهى جملهى مؤتفکات (شهرهاى زیر و رو شده) گفتهاند منظور شهرهاى واژگون شده قوم لوط است.
مرحوم طبرسى صاحب تفسیر مجمعالبیان گوید: سه شهر از مؤتفکات است که قوم لوط در آن هلاک شدند.
شهر سدوم بود که قوم لوط در آن مىزیستند.221
نتیجه اینکه: عاقبتاندیش باشیم، تا خداوند مهلت داده خود را اصلاح کنیم، و به جاى رضوان و بهشت خدا، مشمول غضب و دوزخ پر عذاب الهى نگردیم.
اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا - و لا تکلنا الى انفسنا طرفة عین ابداً.
الحمد لله ربالعالمین
181) عنکبوت، 29. |