پایگاه مقاومت شهدا
   مشخصات مدیر وبلاگ
 
    آمارو اطلاعات

بازدید امروز : 30
بازدید دیروز : 35
کل بازدید : 29596
کل یادداشتها ها : 182

نوشته شده در تاریخ 90/3/20 ساعت 1:4 ع توسط جواد قاسم آبادی


خلاصه حالات هفتمین معصوم ، پنجمین اختر امامت
آن حضرت بنابر مشهور، روز جمعه یا دوشنبه ، سوّم ماه صفر، یا اوّل ماه رجب ، سال 57(2) هجرى قمرى در شهر مدینه منوّره دیده به جهان گشود.
نام : محمّد، صلوات اللّه و سلامه علیه .
(3)
کنیه : أ بوجعفر، أ بوجعفر اوّل .(4)
لقب : باقر، شاکر، هادى ، باقرالعلوم ، امین ، شبیه .
پدر: امام سجّاد، زین العابدین ، علىّ بن الحسین علیهماالسلام .
مادر: فاطمه ، دختر امام حسن مجتبى علیه السلام .
نقش انگشتر: حضرت داراى سه انگشتر بود، که نقش هر کدام به ترتیب عبارتند از: للّه للّه
(رَبِّ لا تَذَرْنى فَرْداً)
، (الْعِزَّةُ لِلّهِ) ، (الْقُوَّةُ لِلّهِ جَمیعا) .
دربان : جابر بن یزید جُعفى .
حضرت اوّلین امام و خلیفه اى بود که با استفاده از جوّ عمومى حاکم بر جامعه زمانش - یعنى ؛ شروع کشمکش و درگیرى بنى العبّاس و بنى امیّه - توانست ضمن دفاع از مبانى اسلام و حقوق مظلومان ، حدّاکثر استفاده و بهره را برگیرد.
و در همین راستا - ضمن مبارزاتى که بر علیه جبّاران و ظالمان داشت - کلاس ها و جلسات مختلف احکام ، تشکیل و حقایق اسلام و تفسیر قرآن را نشر داده ، و علوم و معارف الهى را براى جوامع بشرى شکافته و تشریح نمود.
و بر همین اساس یکى از لقب هاى مشهور آن حضرت ، باقرالعلوم - یعنى ؛ شکافنده علوم و فنون - مى باشد.
امام محمّد باقر علیه السلام در سنین دو یا چهار سالگى در صحراى کربلا حضور داشت .
حضرت در هر روز جمعه یک دینار در راه خدا به مستمندان صدقه مى داد و مى فرمود: دادن صدقه در روز جمعه چند برابر دیگر روزها پاداش دارد.
هرگاه براى حضرت مشکلى پیش مى آمد، خانواده خویش را دستور مى داد تا جمع مى نمود؛ و در جمع آن ها به درگاه خداوند دعا مى کرد و آن ها آمّین مى گفتند.
مدّت عمر: آن حضرت حدود چهار سال ، با جدّش امام حسین علیه السلام ؛ و مدّت 38 سال هم زمان در حیات پدرش ، امام سجّاد علیه السلام ؛ و سپس حدود 19 سال امامت و زعامت جامعه اسلامى را برعهده داشت ، که روى هم عمر با برکت آن حضرت را 57 سال گفته اند.
مدّت امامت : آن بزرگوار روز 12 یا 25 محرّم ، سال 94 یا 95، پس از شهادت پدر بزرگوارش در سنین 38 سالگى به منصب امامت نائل آمد؛ و زعامت آن حضرت تا هفتم ذى الحجّة یا ربیع الا وّل ، سال 114 به طول انجامید.
شهادت : روز دوشنبه ، هفتم ربیع الا ول یا ذى الحجة ، سال 114 هجرى قمرى
(5) به دستور هشام بن عبدالملک به وسیله زهر، توسّط ابراهیم بن ولید - استاندار مدینه - مسموم و به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
محلّ دفن : پس از شهادت ، پیکر پاک و مطهّر حضرتش تشییع ؛ و در قبرستان بقیع در جوار مرقد شریف پدر و عموى بزرگوارش دفن گردید.
فرزندان : امام محمّد باقر علیه السلام داراى هفت فرزند پسر و دو دختر بوده است .
پادشاهان و خلفاء هم عصر امامتش : ولید بن عبدالملک ، سلیمان بن عبدالملک ، عمر بن عبدالعزیز، یزید بن عبدالملک ، هشام ابن عبدالملک ، ولید بن یزید بن عبدالملک ، یزید بن ولید بن عبدالملک و ابراهیم بن ولید بن عبدالملک .
نماز آن حضرت : دو رکعت است ، در هر رکعت پس از قرائت سوره حمد، صد مرتبه
(شهد اللّه ) خوانده مى شود.
و بعد از آن که سلام نماز پایان یافت ، تسبیحات حضرت فاطمه زهراء علیهاالسلام گفته مى شود، و سپس تقاضا و درخواست حوائج مشروعه از درگاه خداوند متعال انجام گردد که ان شاء اللّه برآورده خواهد شد.
(6)
مدح هفتمین ستاره فروزنده

به سر مى پرورانم من هواى حضرت باقر

به دل باشد مرا شوق لقاى حضرت باقر

ز عشقش جان من بر لب رسیده ، کَس نمى داند

که نبود چاره ساز من سواى حضرت باقر

چنان بگرفته صیت علمیش آفاق را یک سر

که پیچیده در این عالم صداى حضرت باقر

پیمبر گفت با جابر، که خواهى دید باقر را

سلام از من رسان آن گه براى حضرت باقر

سؤ الاتى که از وى کرد دانشمند نصرانى

جوابش را شنید از گفته هاى حضرت باقر

مسلمان گشت راهب ، ناگهان در محضر آن شه

منوّر شد دل او از ولاى حضرت باقر

به رستاخیز گر خواهى نجات از گرمى محشر

برو در سایه ظلّ هماى حضرت باقر

جلال و شأ ن قدر آن امام پاک بازان را

نمى داند کسى غیر از خداى حضرت باقر(7)

بشارت بر نور هدایت و نشر علوم
مرحوم شیخ صدوق ، کلینى ، مجلسى و دیگر علماء رحمة اللّه علیهم آورده اند:
روزى سُلَیْم بن قیس هلالى به محضر مبارک مولاى متّقیان امام علىّ علیه السلام آمد؛ و از آن حضرت چند سؤ ال کرد؛ و امام علیه السلام پاسخ او را بیان فرمود.
و سپس حضرت اظهار داشت : روزى در محضر رسول خدا صلى الله علیه و آله بودیم ، که ضمن بیان مطالبى پیرامون اوصیاء و خلفاء بعد از من ، افزود:
اوّلین آنها فرزندم ، حسن و سپس حسین (سلام اللّه علیهما) خواهند بود و بعد از او فرزندش علىّ بن الحسین علیهماالسلام و پس از او نیز پسرش ، به نام محمّد بن علىّ (باقر العلوم علیه السلام ) مى باشد.
و آن گاه خطاب به حسین علیه السلام نمود و فرمود: به همین زودى در حیات تو فرزندى به نام محمّد بن علىّ - سلام اللّه علیهما - متولّد مى شود، پس سلام مرا به او برسان .
و سپس تمام دوازده خلیفه خود را تا آخر معرّفى نمود.(8)
همچنین آورده اند:
چون حضرت باقرالعلوم علیه السلام به دنیا آمد، امام سجّاد صلوات اللّه علیه فرمود: فرزندم ، باقرالعلوم را بیاورید.
در این هنگام یکى دیگر از فرزندانش اظهار داشت : چرا این نوزاد را به عنوان باقر مطرح نمودى ؟
امام سجّاد علیه السلام سر به سجده نهاد و پس از آن که سر از سجده برداشت ، فرمود: این نوزاد امام و راهنما و نور هدایت امّت است ؛ او گنجینه بردبارى و علوم مختلف است ؛ او شکافنده همه علوم و فنون خواهد بود، او شبیه ترین مردم به رسول خدا صلى الله علیه و آله مى باشد.(9)
و نیز آورده اند:
چون روزهاى آخر عمر حضرت رسول اللّه صلى الله علیه و آله به پایان رسید جبرئیل امین علیه السلام صحیفه اى را از طرف خداوند تقدیم آن حضرت نمود، که هر قسمتى از آن مربوط به یکى از ائمّه اطهار علیهم السلام بود که شرح وظائف هر یک به طور فشرده بیان شده بود؛ و هر یک از ایشان وظیفه داشت که در پایان عمر خویش آن را به امام بعد از خود تحویل دهد.
پس هنگامى که امام سجّاد، زین العابدین علیه السلام در آخرین لحظات عمر پربرکتش بود، آن صحیفه را تحویل فرزندش امام محمّد باقر علیه السلام داد.
وقتى امام باقر سلام اللّه علیه آن صحیفه را گشود، این شرح وظائف را ملاحظه نمود:
کتاب خداوند - قرآن - را تفسیر نما، امّت را کمک و راهنمائى کن و حقایق را بیان و روشن ساز و از هیچ قدرتى بیم و هراس نداشته باش مگر از خداوند متعال ... .(10)
شهامت و خطاب به کودکى معصوم
طبق آنچه که تاریخ ‌نویسان و راویان حدیث نقل کرده اند:
امام محمّد باقر علیه السلام ، در صحنه کربلا حضور داشت و برخى سنّ آن حضرت را در آن هنگام چهار ساله (11) و عدّه اى هم دو سال (12) گفته اند
و هنگامى که حضرت به همراه دیگر اسیران کربلاء وارد مجلس یزید ملعون شد؛ و پرخاشگرى هایى را از یزید در مقابل پدرش امام سجّاد علیه السلام مشاهده کرد.
و چون امام سجّاد، زین العابدین علیه السلام در مقابل سخنان زشت و ناپسند یزید ساکت نبود و جواب مى داد، یزید با اطرافیان خود مشورت کرد و آها پیشنهاد قتل حضرت را دادند.
به همین جهت حضرت باقرالعلوم علیه السلام در همان سنین کودکى ، پس از مشاهده چنین صحنه اى لب به سخن گشود و خطاب به یزید کرد و فرمود:
اى یزید! پیشنهاد و نظریه اطرافیان تو بر خلاف نظریّه اطرافیان فرعون مى باشد، چون که آن ها در مقابل حرکت و سخن حضرت موسى و هارون علیهماالسلام ، گفتند:
اى فرعون ! دانشمندان و جادوگران را جمع کن تا موسى و هارون را محکوم نمایند.
ولیکن اطرافیان تو پیشنهاد قتل و کشتار ما را مى دهند.
یزید ضمن تعجّب از سخنورى و استدلال این کودک خردسال ، سؤ ال کرد: علّت و سبب این دو نظریّه مخالف در چیست ؟!
حضرت باقرالعلوم علیه السلام با کمال شهامت فرمود: آن ها رشید و هوشیار بودند؛ ولى این ها بى فکر و عقب افتاده اند.
و سپس افزود: پیامبران و فرزندانشان را کسى نمى کشد، مگر آن که زنازاده باشد.
پس از آن یزید سرافکنده شد و ساکت ماند؛ و دیگر هیچ عکس العملى از خود نشان نداد.(13)
آئینه تمام نماى پیامبر خدا
مرحوم شیخ صدوق و برخى دیگر از بزرگان آورده اند:
روزى جابر بن عبداللّه انصارى وارد منزل امام سجّاد، زین العابدین علیه السلام شد، در بین صحبت با آن حضرت ، نوجوانى نورانى وارد مجلس گردید.
همین که چشم جابر بر آن نوجوان زیبا اندام افتاد، لرزه بدنش را فرا گرفت ؛ و از جاى خود بر خاست و مرتّب تمام قامت آن عزز نورانى را تماشا مى کرد.
و چون با دقّت او را نگریست ، اظهار داشت : اى نوجوان ! جلو بیا، هنگامى که مقدارى که جلو آمد، جابر گفت : اکنون برگرد و برو.
پس از آن گفت : قسم به خداى کعبه ، که این نوجوان از نظر شکل و شمایل از هر جهت ، شبیه ترین افراد به رسول خدا صلى الله علیه و آله مى باشد.
بعد از آن ، جابر چند قدمى به سوى نوجوان آمد؛ و چون نزدیک شد، سؤ ال کرد: نامت چیست ؟
حضرت فرمود: محمّد.
گفت : نام پدرت چیست ؟
فرمود: من پسر علىّ بن الحسین هستم .
گفت : اى عزیزم ! جانم فدایت باد، توئى شکافنده علوم ؟
فرمود: بلى ، آنچه را که جدّم رسول خدا صلى الله علیه و آله تو را بر آن ماءمور کرده است ، ابلاغ کن .
لذا جابر بن عبداللّه انصارى گفت : رسول خدا مرا بشارت داد، که من باقى خواهم ماند تا زمانى که تو را ملاقات نمایم ؛ و آن گاه فرمود: سلام او را به شما برسانم .
بنابر این سلام رسول اللّه بر تو باد.
آن گاه حضرت باقرالعلوم علیه السلام خطاب به جابر نمود و اظهار داشت : و اى جابر! سلام بر رسول خدا باد تا هنگامى که زمین و آسمان پایدار و پا بر جا باشند؛ و نیز سلام بر تو باد، که ابلاغ سلام جدّم را نمودى .
بعد از آن جابر مرتّب در جلسات امام محمّد باقر علیه السلام حضور مى یافت و از دریاى علوم و فنون آن حضرت بهره مند مى گردید.
روزى امام محمّد باقر علیه السلام مساءله اى را از جابر سؤ ال نمود؟
جابر در پاسخ گفت : همانا رسول خدا مرا خبر داد که شما اهل بیت هدایت گر هستید و در تمام دوران ها از همه انسان ها بردبارتر و عالم تر خواهید بود.
و نیز فرمود: به اهل بیت من چیزى نیاموزید، زیرا که نیازى به آموختن ندارند و ایشان در همه مسائل و علوم از همه برترند.
امام محمّد باقر علیه السلام فرمود: بلى ، جدّم رسول خدا صلى الله علیه و آله صحیح فرمود: من در کودکى حکمت را مى دانستم و در کودکى فضل خداوند شامل من و دیگر اهل بیت رسالت علیهم السلام گردیده است و مى گردد.(14)
همچنین آورده اند:
ابان بن تغلب گفت : از حضرت ابوجعفر، امام محمّد باقر علیه السلام شنیدم که فرمود: روزى در مکتب خانه نشسته بودم که جابر بن عبد اللّه انصارى وارد شد و به من گفت : رسول خدا صلى الله علیه و آله مرا دستور داده است تا سلام آن حضرت را به تو ابلاغ دارم .(15)








طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ